کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    می گدازد شیشه دل را می رنگین حسن
    دل ز ساغر می برد صهبای دل شیرین حسن
    نوبهار خنده گل در گریبان بگذرد
    عالم افروزی کند چون خنده رنگین حسن
    خویش را در کوچه بند آستین می افکند
    پنجه موسی ز شرم ساعد سیمین حسن
    عشق را نتوان به رنگ و بو شکار خویش کرد
    دست خالی آید از گلشن برون گلچین حسن
    بلبلان را روی گرم گل نوا پرداز کرد
    آتشین گفتار گردد عشق از تلقین حسن
    بوی آن سیب زنخدان زنده دل دارد مرا
    ورنه عاشق پروری کفرست در آیین حسن
    از شبیخون هوس گلزار عصمت ایمن است
    تا چراغ شرم سوزان است بر بالین حسن
    صرصر بی اعتدالی در بهار عشق نیست
    رنگ و بو هرگز نمی بازد گل (و) نسرین حسن
    در تماشاخانه فردوس خون خود خورد
    دیده هر کس که چون صائب بود گلچین حسن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha