کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جان اگر هست یقین درخورت ای آب حیات
    ای دو صد جان و جهان باد فدای کف پات
    دل ز ما بردی و جان نیز طلب می داری
    گر کنی میل بدین خیر چه به زین درجات
    گر گرفتار شب ظلمت هجران شده ام
    نیست بر صبح وصال توأم امّید نجات
    بیش از اینم به جفا از بر خود دور مکن
    که مرا هست بسی با تو ره از چند جهات
    گر دهی از لب شیرین خودم بوسی چند
    چه شود حسن رخ خوب تو را هست زکات
    بر سر ما قدمی نه ز سر لطف دمی
    زآنکه نقصان نبود سرو سمن بوی ز مات
    با طبیب دل پر درد بگفتم حالم
    گفت جز وصل دلارام نیابیم دوات
    گفتمش شربت نوشی بنویسم به لبت
    گفت آخر چه کنم چون نه به دستست دوات
    گر کنی میل سوی ما به نثار قدمت
    سر و زر را چه محل هر دو جهان باد فدات
    در شب عید رخت هر دو جهان کرده فدا
    همه شب نعره زنانیم به کوه عرفات
    گر گریبان وصال تو بیاریم به کف
    ندهم دامنت از دست به روز عرصات

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha