کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    فریاد و درد ما ز غمت بی نهایتست
    جور و جفات بر دل تنگم به غایتست
    چشمت بریخت خون دلم را به تیغ هجر
    دادم ز وصل ده که نه وقت حمایتست
    مشتاق وصل تو من و از من تویی ملول
    آخر ز دل به دل نه تو گفتی سرایتست
    گویند دل به دل بودش راه و هیچ نیست
    گویی که این سخن به سبیل حکایتست
    دل برده ای و قصد جهان می کنی چرا
    بر ما جفا و جور تو جانا کفایتست
    دارم حکایتی ز فراقت ولی غمت
    خونم به زجر ریخت چه جای شکایتست
    دل برد در جهان به سر زلف تو پناه
    زیرا که جور غمزه ی تو بی نهایتست
    چشمم به طلعت رخ تو زان منوّرست
    کان پرتو جمال تو نور هدایتست
    رایت قرار داد به وصلم شبی از آن
    روی جهان ز لطف تو روشن چو رایتست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha