کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یار بی جرمی ز من بیزار شد
    ناگهان با دشمنانم یار شد
    مونس جانش همی پنداشتم
    نام و ننگم در سر این کار شد
    زاری و افغان من سودی نداشت
    چون بدیدم موجب آزار شد
    دیده ام از خواب غفلت مست بود
    ای دریغا این زمان بیدار شد
    در میان بحر شوق از ابر چشم
    دامنم مانند دریا بار شد
    هر گلی کز باغ وصلش دل بچید
    عاقبت در چشم بختم خار شد
    آخرالامر از فراق روی او
    دل ز جان، جان از جهان بیزار شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha