کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل ربود از من و در دست بلا افکندش
    در غم هجر خدا را که چنین مپسندش
    نه ز قیدش برهاند نه مرادش بدهد
    حیف باشد دل بیچاره چنین در بندش
    زان فروشد دل بیچاره به کوی غم دوست
    که نباشد به جهان هیچکسی مانندش
    گویم ای دل بنشین گرد بلا بیش مگرد
    دل دیوانه ی ما سود ندارد پندش
    نام و ننگ و تن و جان در سر کارش کردم
    گشت بدنام ملامت بکنم تا چندش
    ترک عشقت نکند این دل سرگشته مگر
    مهر رویت ز ازل در دل و جان آکندش
    دل همی خواست که سیری بکند گرد جهان
    لیک زنجیر سر زلف تو شد پابندش
    از دو عالم بجز از نام تو یادش نبود
    بار دیگر ز غمت گر به جهان آرندش
    خبرت هست نگارا که جهان از غم تو
    آتشی از رخ تو در دل و جان افکندش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha