کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پشتم ز فراق شد خم
    کم نیست ز دیده روز و شب نم
    شد ریش دلم ز نیش هجران
    جز وصل توأش مباد مرهم
    آخر مددی که جان غمگین
    آمد به لب ای نگارم از غم
    این آتش سوزناک هجران
    خونابه ز دیده راند هردم
    می بینم و با من وفاجوی
    از جور و جفا نمی کنی کم
    بنیاد ستم نهاده ای باز
    بر ما بگذشت و بگذرد هم
    چون چشم تو ناتوان بماندم
    چون زلف تو کار رفته درهم
    از یار و دیار دور گشتم
    بر خاک مذلّت اوفتادم
    گویند که همدمی نداری
    ما را به جهان غمست همدم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha