کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گفتم که یک شبی سوی جانان گذر کنم
    دزدیده در جمال رخ او نظر کنم
    دلبر اگرچه از من بیچاره غافلست
    او را ز حال زار دل خود خبر کنم
    باشد که پای بوس زنم افتد اتّفاق
    یا در خیالش دست امیدی کمر کنم
    هر شب به لوح خاطر مجروح خویشتن
    نقش خیال دوست به خون جگر کنم
    هر بامداد ترک غمت می کند دلم
    هر شب ز دست عشق تو فکری دگر کنم
    آبم گذشت از سر و در آتشش نشاند
    بادم به دست و خاک ره او به سر کنم
    چون با منش به هیچ نظر التفات نیست
    ای دل بیا که از سر کویش سفر کنم
    دل می دهد جواب که ای بی خرد خموش
    هیهات از این خیال، که از سر بدر کنم
    جان و جهان چو بر سر کارش نهاده ام
    چون از بلای رخ او حذر کنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha