کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای جان و زندگانی عمری و شادمانی
    بر حال ما نظر کن کز لطف می توانی
    من سخت ناتوانم جز تو کسی ندارم
    از پیش خود مرانم هرچه کنی توانی
    من در غم تو زارم وز خود خبر ندارم
    لطفی بود به کارم گر از غمم رهانی
    عشق تو آشکارا شد چون کنم نگارا
    آخر تفقدی کن ای جان ما نهانی
    از سوز ما و زاری آخر خبر نداری
    تا کی کشم جفایت تا کی وفا ندانی
    دانم ترا فراغت از حال زار ما هست
    گر در دلت نیایم هم پرسشی توانی
    عمریست تا دل من در کار عشق خون شد
    بی دوست سیر گشتم از عمر و زندگانی
    نرگس میان بستان مخمور بود باری
    کز چشم شوخت [آموخت] سستی و ناتوانی
    تلخست کام عیشم زهرست بی تو نوشم
    جز وصل تو چه باشد مقصود این جهانی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha