کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از دستت ای قلم من خواهم به جان رسیدن
    از تو زبان درازی و ز من زبان بریدن
    تا کی چنین نمایی حال دلم به تحریر
    وز ماجرای عشقش این سرزنش شنیدن
    پیوند مهرم از دل بشکست عهد لیکن
    ما را ز جان شیرین مشکل توان بریدن
    در پای جان فروشد صد خار هجر و دستم
    یک گل نمی تواند از باغ وصل چیدن
    آن را که همچو بلبل باشد هوای گلزار
    چون گل بباید او را صد پیرهن دریدن
    آن سرو را چو بر ما هرگز گذار نبود
    تا کی توان به خواری گرد جهان دویدن
    دارم هوای رویش امّا نمی تواند
    مرغ دل ضعیفم در کوی او پریدن
    هرکس که سر ز خطّش بیرون کشد به زاری
    خطّ خطا بباید بر حرف او کشیدن
    گویی ز جان کشیدند نقش رخ تو ورنی
    از آب و گل بدیعست این صورت آفریدن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha