کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل برده ای از دست من ای کان لطف و دلبری
    بردی جفا از حد بگو تا چند خون دل خوری
    ای ماه و ای پروین من و ای دنیی و ای دین من
    گفتم مگر جانی به تن لیکن ز جان شیرین تری
    تا کی گدازم همچو زر در بوته ی هجران تو
    دل را چو سندان کرده ای آموختی آهنگری
    ما را که طاقت طاق شد در آرزوی روی تو
    مسکین تن مهجور را جانا چو جان اندر خوری
    دل برده ای از دست ما رو کرده ای از ما نهان
    آخر نهان تا کی شوی از دیده ما چون پری
    بر درد درمانم بکن مسکین و حیرانم مکن
    در آرزوی روی خود کردی مرا از دل بری
    گرچه ز ما دوری و می دانی که اندر تن مرا
    جانی و از جان خوشتری هستی جهانی دلبری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha