کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بیا که غمزه سرمست تو به دلدوزی
    فراق روی تو را می کند بدآموزی
    چو بخت یار نباشد بگو چه چاره کنم
    که دولت شب وصلت مرا شود روزی
    دلم به آتش عشقت بسوخت در سر لطف
    تو را به حال من خسته نیست دلسوزی
    به غمزه گوی کز این پس مریز خون دلم
    چرا که نیست به جز شیوه ات جگرسوزی
    مرا چو موم گدازان ز تاب هجرانش
    تو شمع مجلس انسی بدین دلفروزی
    بیا و سر مکش از ما چو سرو ناز که من
    به روت عاشق دیرینه ام نه امروزی
    دلا تو گوشه انسی بگیر از همه خلق
    که غیر بار غمش در جهان نیندوزی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha