کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در سرم هست که سر در سر کار تو کنم
    جان نخواهم که بود بی رخ تو در بدنم
    سالها تا شب هجران تو بر من گذرد
    که ز درد غم عشقت مژه بر هم نزنم
    به دو چشم تو که چون زلف تو بر ماه رخت
    هردم آشفته و شوریده و بی خویشتنم
    سر تسلیم چو حکمست مرا اندر پیش
    لیکن ای دوست دمی چون بنوازی نزنم
    به خیال قد و رخسار تو در فصل بهار
    اتّفاقاً گذر افتاد به سوی چمنم
    سرو دیدم که به بالای جهان می نازید
    گل رخ از غنچه برون کرد که ماه سمنم
    گفتم ای باد صبا زود بدم تا بر دوست
    گر مجالی بود آنجا که بگویی سخنم
    گو که من بی رخ زیبا و قد رعنایت
    گل کجا می برم و سرو روان را چکنم
    زود بشتاب که گر بر سر خاکم گذری
    از تف آتش دل سوخته یابی کفنم
    یاد لعل لب تو پیش شکر می کردم
    نیشکر دست برآورد و بزد بر دهنم
    پیش لعل لبت ار غنچه دهن بگشاید
    بزنم بر دهن او همه درهم شکنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha