کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    برنمی آید مرا زان لعل جان افزای کام
    وز شراب عشق او چون چشم او مستم مدام
    چون صراحی می رود خون دلم از جور یار
    دایماً سرگشته ام در مجلس او همچو جام
    می پزم سودای زلف یار در دیگ هوس
    عقل می گوید تو تا کی می پزی سودای خام
    صبر می باید مرا در عاشقی و چاره نیست
    همچو مرغ زیرک ای دل چون درافتادی به دام
    ای صبا چون بگذری هیچت فتد کز مردمی
    سوی یار من بری از خسته ی مسکین پیام
    گو من مهجور در عشق تو سرگردان شدم
    در جهان از وصل تو هرگز ندیده هیچ کام
    می فرستم از دل و جانت سلامی دم به دم
    ور تو در سالی کنی یکبار یاد ما تمام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha