کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من راز غم عشق تو گفتن نتوانم
    درّیست گرانمایه و سفتن نتوانم
    داری خبر از حال من خسته که شبهاست
    کز دست غم هجر تو خفتن نتوانم
    من غنچه شوقم به تن باغ ارادت
    بی باد هوای تو شکفتن نتوانم
    بردی دل و در پاش فکندی و دریغا
    کز دست تو دل باز گرفتن نتوانم
    از شدّت هجران تو ای نور دو دیده
    دردیست مرا در دل و گفتن نتوانم
    با آن همه از دست سرشک غم عشقش
    راز دل سربسته نهفتن نتوانم
    من سرزنش جان جهانی ز غم عشق
    بی دوست از این بیش شنفتن نتوانم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha