کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عمریست تا من از جان حیران آن جمالم
    بگرفت بی رخ او از جان خود ملالم
    دل رفت و جان مسکین از هجر در تکاپوی
    در بحر غم گرفتار در جستن وصالم
    کویش مرا هوس بود گفتم که بینمش روی
    کاندر هوای وصلش مرغی شکسته بالم
    در کارگاه وصلش نقشی نبست هرگز
    استاد عشق زان رو بی نقش او خیالم
    خون دلم بخوردی از چشم مست و آنگه
    خون دل جهانی گویی بود حلالم
    تا روی همچو ماهش از دیده رفت گویی
    بر یاد ابروانش پیوسته چون هلالم
    حال دلم چه پرسی سرگشته در جهانست
    نه صبر هست و نه دل اینست بی تو حالم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha