کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر دم که جان وصال تو را یاد می کند
    از غصّه جهان دلم آزاد می کند
    چشمت بریخت خون دل مردمان به زجر
    آن شوخ دیده بین که چه بیداد می کند
    سرو قدت چو بگذرد اندر میان باغ
    بالاش ناز با قد شمشاد می کند
    در صبحدم به سوی گلستان گذار کن
    بلبل ز گل شنو که چه فریاد می کند
    مسکین دل ضعیف نحیفم به هر نفس
    بر وعده وصال تو دل شاد می کند
    هر بد که گوید از من دلخسته ام چه سود
    مشنو تو زینهار که افساد می کند
    بلبل ز بهر گل بکشد جور بر هزار
    خسرو ببین چه ظلم به فرهاد می کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha