کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کامم ز نوش داروی وصلت روا نبود
    بر درد من ز وصل تو هرگز دوا نبود
    بر درد هرکسی ز لب تو دوا برند
    بر درد این غریب ستمکش چرا نبود
    جان در وفا و مهر تو دادیم مردوار
    با مات جز ملامت و جور و جفا نبود
    نام وفا نبود به عالم ستمگرا
    یا بود و در مزاج تو هرگز وفا نبود
    صلحست در میانه معشوق و عاشقان
    دایم میان ما بجز از ماجرا نبود
    بردی دل حزینم و دادی به دست غم
    ظلمی چنین صریح نگارا روا نبود
    رفتم به سوی محتشمی کاو نظر کند
    بر جانب گدا نظرش گوییا نبود
    سلطان لطف آن صنم گلعذار را
    پروای این غریب نزار گدا نبود
    آنچ از وفا و جور توانست بر دلم
    کرد و ز روی ماش همانا حیا نبود
    بودم به دل گمان که ندارد وفا و مهر
    دیدی که عاقبت نظر ما خطا نبود
    زان رو که هست کام دلش حاصل از جهان
    بودش فراغتی و غم بی نوا نبود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha