کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خسته دلی بسته دل در سر زلفین یار
    طاقت صبرش نماند داد ز دست اختیار
    دل ستدی ای صنم قصد به جان کرده ای
    گرچه نباشد مرا در غم عشق تو کار
    دیده ی بی خواب من دل به سر عشق کرد
    از سر نامردمی کرد به جان زینهار
    گر ز منت عار هست ای بت دلخواه من
    با غم عشق رخت هست مرا افتخار
    گوی دل من هنوز خسته ز چوگان تست
    زآنکه به میدان شوق نیست چو تو شهسوار
    سرو سمن بوی من با دل مسکین چه کرد
    چون بستد دل ز من داد به دست چنار
    تازه دلی داشتم چون گل رخسار دوست
    بین که چه پژمرده شد از غم آن روزگار
    دولت وصلت به من بی سر و پا کی رسد
    کار به بخت اوفتاد تا که بود بختیار
    هست به سوی جهان همّت صاحبدلان
    زآنکه ز نسل شهان هست جهان یادگار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha