کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بی رخ تو نمی توانم بود
    زآنکه وصل تو چون روانم بود
    دیدن روی تو به جان جستم
    تا مرا طاقت و توانم بود
    دل ببردی و ترک ما گفتی
    بر تو ای جان کی آن گمانم بود
    آن قد همچو سرو و آن لب لعل
    مونس جان ناتوانم بود
    بر سر کوی هرکه بگذشتم
    از غم عشق داستانم بود
    به سر و جان تو که با غم عشق
    خاطری فارغ از جهانم بود
    فاش شد در جهان تو تا دانی
    با تو سرّی که در نهانم بود
    بر من خسته دل کناره گرفت
    دست سروی که در میانم بود
    تو ز من فارغ و من از غم تو
    همه شب سر بر آستانم بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha