کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آنکس که مرا از دو جهان یار گزین بود
    برگشت ز عهد من و شرطش نه چنین بود
    دل بردی و بر آتش هجرم بنشاندی
    امّید من و عهد تو ای دوست نه این بود
    شادیم که جان در غم عشق تو بدادیم
    زآن رو که غمت در دل من نقش نگین بود
    گفتم که شبی دست به وصلم نگرفتی
    گفتا چه کنم دشمن بدخو به کمین بود
    فریاد که یک دوست ندیدم به جهان من
    دشمن چه توان گفت که یک روی زمین بود
    بگذشت و نظر بر من دلخسته نینداخت
    هرچند که جانم ز غم عشق حزین بود
    ما یک سر موی از سر مهرت نگذشتیم
    برگشتی و با مات چه افتاد و چه کین بود
    هر چند که بدحال و پریشانم و غمگین
    امید چنانست که بهبود من این بود
    ما جان و جهان در ره عشق تو نهادیم
    دل بردی و گر جان ستدی بنده رهین بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha