کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شوقم به وصل دوست نهایت پذیر نیست
    ای دوست از وصال تو ما را گزیر نیست
    خوبان روزگار بدیدم به چشم خویش
    آن بی نظیر در دو جهانش نظیر نیست
    گفتی که در ضمیر نمی آوری مرا
    ما را بجز خیال رخت در ضمیر نیست
    هر چند آفتاب جهانتاب روشنست
    لیکن چو ماه طلعت تو مستنیر نیست
    از ترکتاز حسن تو جانا دلی که دید
    کاو در کمند زلف سیاهت اسیر نیست
    شاهان به حال فقیران نظر کنند
    تو شاه روزگاری و چون من فقیر نیست
    از پا درآمدم ز سر لطف دست گیر
    چون جز امید وصل توأم دستگیر نیست
    چشمی که در جمال تو حیران نمی شود
    حقّا که پیش اهل بصارت بصیر نیست
    بر خاک آستان تو سر می نهد جهان
    زآنش نظر به جانب تاج و سریر نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha