کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    درد دل را ز تو ای دوست نهان نتوان کرد
    جان شیرین منی صبر ز جان نتوان کرد
    مشکل اینست که از جور فراقت صنما
    خون رود در جگر و هیچ فغان نتوان کرد
    این چنین عهد شکستن که تو را عادت و خوست
    تکیه بر عهد تو و آب روان نتوان کرد
    من در این درد که هستم ز فراق رخ تو
    بجز از خون دل از دیده روان نتوان کرد
    با وجود قد و بالای جهان آرایت
    هیچ میلی به سوی سرو روان نتوان کرد
    شرح شوق تو قلم گفت ز حد بیرونست
    صد زبان بایدم آن یک دو زبان نتوان کرد
    گرچه در دار جهان نیست وفایی لیکن
    این همه جور نگارا به جهان نتوان کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha