کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    باد بویی ز سر زلف پریشان آورد
    باد جانش به فدا کز بر جانان آورد
    آتش عشق تو می سوخت درون دل ما
    خاک کوی تو مگر باد به درمان آورد
    داده بودم سر و سامان ز غم عشق به باد
    سر سرگشته ما باز به سامان آورد
    ز وجودم رقمی بیش نبودی باقی
    نکهت زلف تو از نو به تنم جان آورد
    چشم بختم که بدی تیره کنون روشن شد
    که بشیر آمد و بویی ز گریبان آورد
    هرکه آن روی چو خورشید تو را روزی دید
    چون شبی بی رخت ای ماه به پایان آورد
    هرکه را خلوت وصل تو شبی دست نداد
    همچو مجنون ز غمت رو به بیابان آورد
    هیچ دانی شب هجران تو را نیست سحر
    که جهانی ز غم عشق به افغان آورد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha