کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عاقبت این درد دل را هم شبی درمان رسد
    واین سر سرگشته ام از وصل با سامان رسد
    از رخش گرچه بعیدم هم به عیدم هست امید
    کز برای جان او این لاشه در قربان رسد
    ای دل امّید از وصال یار برنتوان گرفت
    بو که شبهای دراز هجر با پایان رسد
    بوسه ای از لعل او کردم تمنّا گفت جان
    در عوض خواهم فدا بادت اگر فرمان رسد
    در فراق او مرا جان گریبان چاک شد
    دست کوتاهم کیم دستی بدان دامان رسد
    حال دل را بازگفتن در طریق عشق نیست
    خاصه آن ساعت که یکدم جان بر جانان رسد
    چون دو عالم را به کار عشق کردم در غمت
    ای عزیز من جهان را کی سخن در جان رسد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha