جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۵۱۱: عاقبت این درد دل را هم شبی درمان رسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاقبت این درد دل را هم شبی درمان رسد واین سر سرگشته ام از وصل با سامان رسد از رخش گرچه بعیدم هم به عیدم هست امید کز برای جان او این لاشه در قربان رسد ای دل امّید از وصال یار برنتوان گرفت بو که شبهای دراز هجر با پایان رسد بوسه ای از لعل او کردم تمنّا گفت جان در عوض خواهم فدا بادت اگر فرمان رسد در فراق او مرا جان گریبان چاک شد دست کوتاهم کیم دستی بدان دامان رسد حال دل را بازگفتن در طریق عشق نیست خاصه آن ساعت که یکدم جان بر جانان رسد چون دو عالم را به کار عشق کردم در غمت ای عزیز من جهان را کی سخن در جان رسد جهان ملک خاتون