کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    حال زارم گوییا روزی بر جانان رسد
    یا طبیب دل به غور درد بی درمان رسد
    گر ز حال زار من دلدار من آگه شود
    هم به فریاد من مسکین سرگردان رسد
    هم برآید صبحگاهی آفتاب روز وصل
    واین شب دیجور هجران را مگر پایان رسد
    روز هجران بگذرد دردم نماند بی دوا
    نوبت وصل تو یک شب با من حیران رسد
    چون گریبان شب وصلش نمی آید به دست
    ترسم آه سوزناک من در آن دامان رسد
    می کنم صبری به هجران حالیا جان و جهان
    هم مگر روزی به غور خاطر یاران رسد
    آنکسی کاو سر فدای راه عشقت کرده است
    هرگز او را ای عزیز من سخن در جان رسد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha