کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ناتوان چشم تو تا میل به مخموری کرد
    دل سرگشته ی من باز ز تن دوری کرد
    ای خجل گشته ز روی تو زبان طبعم
    که چرا نسبت رویت به گل سوری کرد
    تا سر زلف تو چین یافت خطا کرد بسی
    که به ملک دل من دعوی فغفوری کرد
    تا دل من شود از شهد لبش شیرین کام
    مدّتی بر در بستان تو زنبوری کرد
    تا مگر درد دل او به سلیمان برد
    سالها در کف پای غم تو موری کرد
    گفتمش نرگس مست تو چرا رنجورست
    گفت مخمور بسی روی به رنجوری کرد
    گفت آخر ز چه گشتی تو چنین زار و نزار
    گفتم ای جان و جهان بر همه مهجوری کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha