کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اگرچه درد دلم آشکار نتوان کرد
    به قول مدّعیان ترک یار نتوان کرد
    صبا برو ز من خسته با نگار بگو
    که بیش از این به فراق انتظار نتوان کرد
    بیا بیا که برآریم یک نفس باهم
    که اعتماد بدین روزگار نتوان کرد
    ز درد عشق تو سرّیست در درون دلم
    که نزد مدّعیان آشکار نتوان کرد
    مگو که با گل رویت خوش اوفتادستم
    یقین بدان که قناعت به خار نتوان کرد
    بگو ز من که تو را عاشقان روی بسیست
    به غایتی که قیاس و شمار نتوان کرد
    بیا و باده لعلت بده که جز به لبت
    به جان دوست که دفع خمار نتوان کرد
    بدان دو چشم خطایی و خال هندویت
    به غیر جان و جهانی شکار نتوان کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha