کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل برد زلف شوخت و آنگاه قصد جان کرد
    انصاف ده نگارا با دوست این توان کرد
    ای نور هر دو دیده این مردم دو دیده
    خون دل از دو دیده در حسرتت روان کرد
    در مدح تو چو سوسن کردم زبان درازی
    گر می کشی تو دانی مدح رخت ز جان کرد
    دانی چه کرد با من از روی بی وفایی
    دل برد آن ستمگر رویش ز ما نهان کرد
    از زلف چون بنفشه و از خال عنبرینش
    ما را چو نرگس خود بیمار و ناتوان کرد
    تا قد همچو سروش در پیش ما روان شد
    جانم روان روان را در پیش او روان کرد
    دل گفت با دو دیده افتاد کار ما را
    فی الحال مردمک را در جست و جو دوان کرد
    گرچه جهان ندارد با دلبران وفایی
    دیدی که کس جفایی زین گونه با جهان کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha