کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا چند توان درد تو در سینه نهان کرد
    در حسرت تو خون دل از دیده روان کرد
    با شوق رخت چند کند صبر دل من
    پیداست که تا چند ز جان صبر توان کرد
    تا سرو روانم نشد از دیده جان دور
    خون جگر از دیده غمدیده روان کرد
    سرو از حسد قدّ نگارم ز قد افتاد
    تا او به چمن قامت رعناش چمان کرد
    قدّم چو الف بود ولی بار غم هجر
    بر پشت دلم بود نگارا خم از آن کرد
    دل رفت به بازار که تا عشوه فروشد
    سودش غم عشق آمد و سرمایه زیان کرد
    دل نیست زمانی ز غم و یاد تو خالی
    یادش ز من خسته نیامد چه توان کرد
    با این همه بدمهری و بدخویی و تندی
    سر ترک توان و نتوان ترک جهان کرد
    گفتا نکنم همچو جهان با تو وفا من
    گفتم نکنی این تو و او رفت و چنان کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha