کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از حال پریشان من او را خبری نیست
    یا هست و به دلسوختگانش نظری نیست
    گویند که دارد اثری آه دل ریش
    فریاد که آه دل ما را اثری نیست
    در ره گذرش خاک شدم تا گذر آرد
    بر ماش چرا آن بت مه رو گذری نیست
    گر هست تو را غیر من خسته نگاری
    ای دوست به جان تو که ما را دگری نیست
    گفتم دل و جان پیشکش عشق تو کردم
    آشفته دلان را بجز این ما حضری نیست
    گفتا ز جهان هیچ توقّع چو نداریم
    ما را سر و پروای چنین مختصری نیست
    گویند که شب را سحری هست خدا را
    این تیره شب هجر مرا خود سحری نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha