به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتونغزل هاشمارهٔ ۳۹۸: تا جهان باشد به کام پادشه هر روز باد

3080عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تا جهان باشد به کام پادشه هر روز باد
دایماً بر دشمنان خویشتن پیروز باد
روزگار دشمنانش همچو شب بادا سیاه
وز ازل شبهای وصل یار او چون روز باد
جاه او برتر ز کیوان و حسود جاه او
همچو شمع مجلس او در گداز و سوز باد
من ز جان و دل دعای حضرتش گویم ولی
ای نصیب جان خصمش ناوک دلدوز باد
دشمن جاه و جلالش گر نخواهد عمر او
در لگن سوزان و گریان هر شبی تا روز باد
جور تابستان نخواهی با زمستانت چه کار
ای هوای ملک تو معمور چون نوروز باد
گرچه زان حضرت بعیدم لیک در شبهای قدر
من ز جان گویم تو را هر شب، شب تو روز باد
باد نوروزی بیاراید جهانی را به لطف
روح در تن می فزاید موسم نوروز باد
گرچه در تاریکی هجرت به جان آمد دلم
شمع رخسار چو ماه تو جهان افروز باد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۹۷: یار ما شبهای تاری بر تو همچون روز ...2شمارهٔ ۳۹۸: تا جهان باشد به کام پادشه هر روز ...3شمارهٔ ۳۹۹: از کجا آمد این مبارک باد 4شمارهٔ ۴۰۰: اگر دمی ز تو بویی به من رساند باد 5شمارهٔ ۴۰۱: شبت به صبح سعادت همیشه مقرون باد 6شمارهٔ ۴۰۲: خدایت ناصر و یارت معین باد 7شمارهٔ ۴۰۳: شهریارا جهان به کام تو باد 8شمارهٔ ۴۰۴: تا جهان باشد به کام و رای میرانشا ...9شمارهٔ ۴۰۵: ای همچو عید روی تو عیدت خجسته باد 10شمارهٔ ۴۰۶: هیچ کس در غم ایام چو من خوار مباد 11شمارهٔ ۴۰۷: کس به عالم همچو من بی کس مباد 12شمارهٔ ۴۰۸: شبت بی من خسته دل خوش مباد 13شمارهٔ ۴۰۹: ما را نمی رود نفسی یاد او ز یاد 14شمارهٔ ۴۱۰: مرا به صبحدمی در چمن گذار افتاد 15شمارهٔ ۴۱۱: تا دیده ی من بر رخ همچون قمر افتا ...16شمارهٔ ۴۱۲: جهان را با غم رویت خوش افتاد 17شمارهٔ ۴۱۳: مرا با قامت آن سرو آزاد 18شمارهٔ ۴۱۴: چه آتشیست ز رویت که در جهان افتاد 19شمارهٔ ۴۱۵: دل رفت و باز با سر زلفش قرار داد 20شمارهٔ ۴۱۶: به بستان جهان ای سرو آزاد 21شمارهٔ ۴۱۷: همی خواهم که آیی در برم شاد 22شمارهٔ ۴۱۸: ز قدّت چون خجل شد سرو آزاد 23شمارهٔ ۴۱۹: تا چند کنم جانا از دست غمت فریاد 24شمارهٔ ۴۲۰: فریاد و فغان در غم هجران تو فریاد 25شمارهٔ ۴۲۱: ز جفای فلک سفله مسلمانان داد 26شمارهٔ ۴۲۲: مهر رویت آتشم در جان نهاد 27شمارهٔ ۴۲۳: بازم غم فراق تو دردی به جان نهاد 28شمارهٔ ۴۲۴: نگردانی به وصلم یک زمان شاد 29شمارهٔ ۴۲۵: بگو کجا برم از دست هجر تو فریاد 30شمارهٔ ۴۲۶: هزار ناله ز دست فراق و صد فریاد 31شمارهٔ ۴۲۷: دلم هجر تو یارا برنتابد 32شمارهٔ ۴۲۸: لب لعلت ز جهانی دل و جان می طلبد 33شمارهٔ ۴۲۹: این باغ جهان بنگر تا باز چه بار آ ...34شمارهٔ ۴۳۰: اگر کسی خبری زان نگار باز آرد 35شمارهٔ ۴۳۱: چون دلم وصل او دوا دارد 36شمارهٔ ۴۳۲: قدی چون سرو بستان راست دارد 37شمارهٔ ۴۳۳: دلبرا سرو قدت شکل صنوبر دارد 38شمارهٔ ۴۳۴: نگار من دلی چون سنگ دارد 39شمارهٔ ۴۳۵: سر سرگشته سودای تو دارد 40شمارهٔ ۴۳۶: صبوری در غم جانان که دارد 41شمارهٔ ۴۳۷: تو نظر کن که بت من چه جمالی دارد 42شمارهٔ ۴۳۸: دل من با سر زلف تو هوایی دارد 43شمارهٔ ۴۳۹: دلبر غم حال ما ندارد 44شمارهٔ ۴۴۰: گویند جهان وفا ندارد 45شمارهٔ ۴۴۱: آن کیست که با یاد تو دل شاد ندارد 46شمارهٔ ۴۴۲: دل در غم هجران تو بهبود ندارد 47شمارهٔ ۴۴۳: آن بنده که جز تو کس ندارد 48شمارهٔ ۴۴۴: نگار از حال زارم غم ندارد 49شمارهٔ ۴۴۵: غم هجر تو پایانی ندارد 50شمارهٔ ۴۴۶: مهر رویش نه چنانم نگران می دارد 51شمارهٔ ۴۴۷: کسی که تخم غمت در میان جان کارد 52شمارهٔ ۴۴۸: دوای درد دوری صبر دارد 53شمارهٔ ۴۴۹: دلم ز درد غم عشق جان نخواهد برد 54شمارهٔ ۴۵۰: هجر رویت آب چشم ما به دریا می برد 55شمارهٔ ۴۵۱: چشم خواب آلود او بنگر که چون دل م ...56شمارهٔ ۴۵۲: شبهاست کز خیال تو خوابم نمی برد 57شمارهٔ ۴۵۳: برگشت نگار و دل ز ما برد 58شمارهٔ ۴۵۴: الا ای سرو ناز نازپرورد 59شمارهٔ ۴۵۵: منم از درد هجران چون گلی زرد 60شمارهٔ ۴۵۶: آه دردآلود من از سقف مینا بگذرد 61شمارهٔ ۴۵۷: روی زیبای تو گر بر ماه تابان بگذر ...62شمارهٔ ۴۵۸: عشق رویت عقل ما تاراج کرد 63شمارهٔ ۴۵۹: در دلم بود که دلدار وفا خواهد کرد 64شمارهٔ ۴۶۰: طبیب درد دلم را دوا نخواهد کرد 65شمارهٔ ۴۶۱: درد ما را دوا نخواهد کرد 66شمارهٔ ۴۶۲: دلم ز غمزه ی شوخش حذر نخواهد کرد 67شمارهٔ ۴۶۳: سحرگهان سوی بستان گذار باید کرد 68شمارهٔ ۴۶۴: در چشم ما خیال رخش تا گذار کرد 69شمارهٔ ۴۶۵: مسکین دلم به کوی غمت تا گذار کرد 70شمارهٔ ۴۶۶: دل ز ما برد و قصد جانم کرد 71شمارهٔ ۴۶۷: در جهان ما دلبری خواهیم کرد 72شمارهٔ ۴۶۸: تا چند دل از هجر تو بیهوش توان کر ...73شمارهٔ ۴۶۹: جانا غم عشق تو فراموش توان کرد 74شمارهٔ ۴۷۰: مسلمانان نه صبر از جان توان کرد 75شمارهٔ ۴۷۱: نه درد عشق را پنهان توان کرد 76شمارهٔ ۴۷۲: دل برد زلف شوخت و آنگاه قصد جان ک ...77شمارهٔ ۴۷۳: تا نگارین رخ دلبند ز ما پنهان کرد 78شمارهٔ ۴۷۴: تا چند توان درد تو در سینه نهان ک ...79شمارهٔ ۴۷۵: بیش از این با من بیچاره جفا نتوان ...80شمارهٔ ۴۷۶: ز دست خیل خیال تو خواب نتوان کرد 81شمارهٔ ۴۷۷: به قول مدّعیان ترک یار نتوان کرد 82شمارهٔ ۴۷۸: اگرچه درد دلم آشکار نتوان کرد 83شمارهٔ ۴۷۹: درد دل را ز تو ای دوست نهان نتوان ...84شمارهٔ ۴۸۰: نه صبر از وصل جانان می توان کرد 85شمارهٔ ۴۸۱: دلی که در همه عالم بزرگواری کرد 86شمارهٔ ۴۸۲: تا دلم با تو عشق بازی کرد 87شمارهٔ ۴۸۳: ناتوان چشم تو تا میل به مخموری کر ...88شمارهٔ ۴۸۴: یک دم نگار ما نظری سوی ما نکرد 89شمارهٔ ۴۸۵: دلبر به هر چه گفت به قولش وفا نکر ...90شمارهٔ ۴۸۶: یا رب فلک برین دل مسکین چه ها نکر ...91شمارهٔ ۴۸۷: دلدار رفت و کام دل ما روا نکرد 92شمارهٔ ۴۸۸: دلبر برفت و بر دل تنگم نظر نکرد 93شمارهٔ ۴۸۹: ای مسلمانان فغان کان یار من یاری ...94شمارهٔ ۴۹۰: یار من با من وفاداری نکرد 95شمارهٔ ۴۹۱: تا دو زلف تو پیچ و تاب آورد 96شمارهٔ ۴۹۲: آن کس که به قدرت ز ازل نیشکر آورد 97شمارهٔ ۴۹۳: صبا آمد پیامی سویم آورد 98شمارهٔ ۴۹۴: باد بویی ز سوی مصر به کنعان آورد 99شمارهٔ ۴۹۵: باد بویی ز سر زلف پریشان آورد 100شمارهٔ ۴۹۶: شب فراق تو جانا مرا به جان آورد 101شمارهٔ ۴۹۷: صبا بویی ز تو سوی من آورد 102شمارهٔ ۴۹۸: کجا دل در غمت آرام گیرد 103شمارهٔ ۴۹۹: بامدادان که سر از خواب گران برگیر ...104شمارهٔ ۵۰۰: مرغ جان من دلخسته هوا می گیرد 105شمارهٔ ۵۰۱: ز مهر روی خوب تو دلم دل بر نمی گی ...106شمارهٔ ۵۰۲: او کی از روی عنایت به جهان پردازد 107شمارهٔ ۵۰۳: در فراق رخ یارم رگ جان می سوزد 108شمارهٔ ۵۰۴: خوشا مشکی که از زلف تو ریزد 109شمارهٔ ۵۰۵: پیش روی تو دلم از سر جان برخیزد 110شمارهٔ ۵۰۶: ای دیده ی نم دیده بی روی تو خون ر ...111شمارهٔ ۵۰۷: آن غمزه فتّانت از خواب چو برخیزد 112شمارهٔ ۵۰۸: سحرگهی که ز خواب شبانه برخیزد 113شمارهٔ ۵۰۹: درد مرا مگر ز طبیبم دوا رسد 114شمارهٔ ۵۱۰: حال زارم گوییا روزی بر جانان رسد 115شمارهٔ ۵۱۱: عاقبت این درد دل را هم شبی درمان ...116شمارهٔ ۵۱۲: ای خوش آن دم که مرا جان بر جانانه ...117شمارهٔ ۵۱۳: آخر این دردم به درمان کی رسد 118شمارهٔ ۵۱۴: گل رفت حالی از چمن تا خود به بستا ...119شمارهٔ ۵۱۵: دردمندی چه شود گر به دوایی برسد 120شمارهٔ ۵۱۶: بوی مهرت به مشام من شیدا نرسد 121شمارهٔ ۵۱۷: مژده ای دادم صبا ای دل که جانان م ...122شمارهٔ ۵۱۸: فکرم به منتهای جمالت نمی رسد 123شمارهٔ ۵۱۹: فریاد کاین طبیب به دردم نمی رسد 124شمارهٔ ۵۲۰: دردم ز وصل دوست به درمان نمی رسد 125شمارهٔ ۵۲۱: دردم نهاد بر دل و درمان نمی رسد 126شمارهٔ ۵۲۲: از بحر غم دلم به کرانه نمی رسد 127شمارهٔ ۵۲۳: دارم امید وصل و به جایی نمی رسد 128شمارهٔ ۵۲۴: بتی که خاطر او لازم جفا باشد 129شمارهٔ ۵۲۵: مرا دردی بود در دل که از وصلش دوا ...130شمارهٔ ۵۲۶: کدام ماه چو ماه منیر ما باشد 131شمارهٔ ۵۲۷: خوش باشد ار آن دلبر جانانه ی ما ب ...132شمارهٔ ۵۲۸: مرا در هجر تو کی خواب باشد 133شمارهٔ ۵۲۹: گرچه بیداد جفای تو به غایت باشد 134شمارهٔ ۵۳۰: دل عاشق ز غم پردرد باشد 135شمارهٔ ۵۳۱: بر سر مات اگر گذر باشد 136شمارهٔ ۵۳۲: ز نامرادی ما گر تو را خبر باشد 137شمارهٔ ۵۳۳: تو بگو که چونم از تو دمکی گزیر با ...138شمارهٔ ۵۳۴: کدامین سرو چون بالاش باشد 139شمارهٔ ۵۳۵: دلم بر آتش عشقت کباب خوش باشد 140شمارهٔ ۵۳۶: نگارا وقت آن آمد که گل بر بار خوش ...141شمارهٔ ۵۳۷: هر که را مهر رخ خوب تو در دل باشد 142شمارهٔ ۵۳۸: تا مرا طاقت هجران و توانم باشد 143شمارهٔ ۵۳۹: اگرچه بر دلم از هجر صد ستم باشد 144شمارهٔ ۵۴۰: تا به کی در دل من درد تو پنهان با ...145شمارهٔ ۵۴۱: تا جهانست و تا جهان باشد 146شمارهٔ ۵۴۲: تا مرا در جهان نشان باشد 147شمارهٔ ۵۴۳: تا کی از دیده من روی تو پنهان باش ...148شمارهٔ ۵۴۴: خسته ی هجر تو را وصل تو درمان باش ...149شمارهٔ ۵۴۵: چو دو زلف تو دلم چند پریشان باشد 150شمارهٔ ۵۴۶: دلم ز غصّه هجران همیشه خون باشد 151شمارهٔ ۵۴۷: آن دیده نباشد که نه حیران تو باشد 152شمارهٔ ۵۴۸: مرا جز شور تو در سر چه باشد 153شمارهٔ ۵۴۹: گرم مهمان شوی یک دم چه باشد 154شمارهٔ ۵۵۰: گرم یک لحظه بنوازی چه باشد 155شمارهٔ ۵۵۱: آن دل نگویمش من آن سنگ خاره باشد 156شمارهٔ ۵۵۲: هر که را در دو جهان همچو تو یاری ...157شمارهٔ ۵۵۳: درد ما را ز وصال تو دوا کی باشد 158شمارهٔ ۵۵۴: هر کرا دل متمایل به جمالی باشد 159شمارهٔ ۵۵۵: گفتم ای دل مگرش مهر و وفایی باشد 160شمارهٔ ۵۵۶: یاری که در او وفا نباشد 161شمارهٔ ۵۵۷: بر عاشقان رویت چندین جفا نباشد 162شمارهٔ ۵۵۸: دل عاشق چرا شیدا نباشد 163شمارهٔ ۵۵۹: گرم ز حال بپرسی دمی غریب نباشد 164شمارهٔ ۵۶۰: آن دل که به زلفین تو پابند نباشد 165شمارهٔ ۵۶۱: مرا تحمّل هجران آن نگار نباشد 166شمارهٔ ۵۶۲: ما را به جهان جز غم تو یار نباشد 167شمارهٔ ۵۶۳: چون چشم خوشت نرگس مخمور نباشد 168شمارهٔ ۵۶۴: نماز ما به چه ارزد اگر نیاز نباشد 169شمارهٔ ۵۶۵: شب هجران که پایانش نباشد 170شمارهٔ ۵۶۶: دلم پردرد و درمانش نباشد 171شمارهٔ ۵۶۷: مبا دردی که درمانش نباشد 172شمارهٔ ۵۶۸: بر خسته دلان جور از این بیش نباشد 173شمارهٔ ۵۶۹: مرا جز مهر تو در دل نباشد 174شمارهٔ ۵۷۰: به دردت داروی دردم نباشد 175شمارهٔ ۵۷۱: مرا با درد عشقت غم نباشد 176شمارهٔ ۵۷۲: چرا درد مرا درمان نباشد 177شمارهٔ ۵۷۳: در عالم لطافت چون یار من نباشد 178شمارهٔ ۵۷۴: دل خوبان چنین سنگین نباشد 179شمارهٔ ۵۷۵: ما را به جهان جز غم روی تو نباشد 180شمارهٔ ۵۷۶: چون عارض دلجوی بتم ماه نباشد 181شمارهٔ ۵۷۷: مرا جز عشق تو کاری نباشد 182شمارهٔ ۵۷۸: مرا جز عشق تو کاری نباشد 183شمارهٔ ۵۷۹: چرا ز وصل تو کامم روا نمی باشد 184شمارهٔ ۵۸۰: دلبران را وفا نمی باشد 185شمارهٔ ۵۸۱: یار بی جرمی ز من بیزار شد 186شمارهٔ ۵۸۲: رمید دل ز من خسته پیش دلبر شد 187شمارهٔ ۵۸۳: تا که شمع جمال او برشد 188شمارهٔ ۵۸۴: دیده ای کاو به سر کوی وفا رهبر شد 189شمارهٔ ۵۸۵: جمال روی تو بر ملک دل چو سرور شد 190شمارهٔ ۵۸۶: چون روز عمر من به فراق تو شام شد 191شمارهٔ ۵۸۷: مرا تا دل به رویت مهربان شد 192شمارهٔ ۵۸۸: دل از تاب شب هجرانش خون شد 193شمارهٔ ۵۸۹: دلبرا مسکین دل من در غمت دیوانه ش ...194شمارهٔ ۵۹۰: تا دل مسکین من دیوانه شد 195شمارهٔ ۵۹۱: تا چند ز هجرت دلم ای یار بنالد 196شمارهٔ ۵۹۲: نسیم باد صبا از دیار ما آمد 197شمارهٔ ۵۹۳: شادمان گشت دلم کز درم آن یار آمد 198شمارهٔ ۵۹۴: مژده دادند دلم را که دلا یار آمد 199شمارهٔ ۵۹۵: بحمدالله شب هجران سرآمد 200شمارهٔ ۵۹۶: دوشم ز در آن شمع دلفروز درآمد 201شمارهٔ ۵۹۷: رسید مژده ی شادی که شاه باز آمد 202شمارهٔ ۵۹۸: ز باد صبح حدیثی مرا به گوش آمد 203شمارهٔ ۵۹۹: دل من در طلبکاری وصل تو به جان آم ...204شمارهٔ ۶۰۰: دل من عشق بازی نیک داند 205شمارهٔ ۶۰۱: آنان که مهر روی چو ماه تو دیده ان ...206شمارهٔ ۶۰۲: عشاق مهر روی تو از جان خریده اند 207شمارهٔ ۶۰۳: این جور و جفای چرخ تا چند 208شمارهٔ ۶۰۴: عاشقان گل رخسار تو بستان طلبند 209شمارهٔ ۶۰۵: طالبان سر کویت رخ جانان طلبند 210شمارهٔ ۶۰۶: دردمندان تو از وصل تو درمان طلبند 211شمارهٔ ۶۰۷: دردمندان غم عشق دوا می طلبند 212شمارهٔ ۶۰۸: وصالت دوای دل دردمند 213شمارهٔ ۶۰۹: چو زلف خویش چرا عهد یار بشکستند 214شمارهٔ ۶۱۰: گِل ما را ز ازل با غم تو بسرشتند 215شمارهٔ ۶۱۱: هیچکس در نزد آن در که درش باز نکر ...216شمارهٔ ۶۱۲: بسا دلی که به زلف تو پای در بندند 217شمارهٔ ۶۱۳: مرا با درد عشقت آفریدند 218شمارهٔ ۶۱۴: چون تو چشم مرحمت بر حال ما خواهی ...219شمارهٔ ۶۱۵: دلم در شست زلفت گشت پابند 220شمارهٔ ۶۱۶: پیش او گر همه جانند به جانان نرسن ...221شمارهٔ ۶۱۷: مرا ز دوستی دوست دشمنان بیشند 222شمارهٔ ۶۱۸: خالیست بر آن لبان دلبند 223شمارهٔ ۶۱۹: دلبر چه کرد با من مسکین مستمند 224شمارهٔ ۶۲۰: لشکر عشق تو چون غوغا کند 225شمارهٔ ۶۲۱: وقت رسید کان صنم حاجت ما روا کند 226شمارهٔ ۶۲۲: تا چند با دل من مسکین جفا کند 227شمارهٔ ۶۲۳: باشد که درد ما به تفقّد دوا کند 228شمارهٔ ۶۲۴: با قدت آخر چرا سروی سرافرازی کند 229شمارهٔ ۶۲۵: عاقبت درد من خسته سرایت بکند 230شمارهٔ ۶۲۶: سرو قدّت سایه تا بر ما فکند 231شمارهٔ ۶۲۷: دل ستد از دستم و در پا فکند 232شمارهٔ ۶۲۸: سایه سرو بلندش گر به ما می افکند 233شمارهٔ ۶۲۹: از چه رو لعل تو درمان دل ما نکند 234شمارهٔ ۶۳۰: کس به امید وفا ترک دل و دین نکند 235شمارهٔ ۶۳۱: دلبرم دل ز برم برد و وفایی نکند 236شمارهٔ ۶۳۲: چشمان تو مست و ناتوانند 237شمارهٔ ۶۳۳: مرا در عشق تو دیوانه خوانند 238شمارهٔ ۶۳۴: عاشقان را تا به کی در کوی تو رسوا ...239شمارهٔ ۶۳۵: درد دل مرا چو اطبا دوا کنند 240شمارهٔ ۶۳۶: مقرّرست دلا دلبران وفا نکنند 241شمارهٔ ۶۳۷: این دیده ی جان مرا روی تو بینا می ...242شمارهٔ ۶۳۸: صبح روی تو سلامت می کند 243شمارهٔ ۶۳۹: هر دم که جان وصال تو را یاد می کن ...244شمارهٔ ۶۴۰: مسکین دلم ز درد تو فریاد می کند 245شمارهٔ ۶۴۱: با قامت تو سرو به بستان چه می کند 246شمارهٔ ۶۴۲: جادوی چشمان شوخت چاره سازی می کند 247شمارهٔ ۶۴۳: تا به چند آن غمزه از من دل ربایی ...248شمارهٔ ۶۴۴: درد مرا طبیب مداوا نمی کند 249شمارهٔ ۶۴۵: با من خسته دلبرم غیر جفا نمی کند 250شمارهٔ ۶۴۶: بیشتر خلق جهان در پی جاه و درمند 251شمارهٔ ۶۴۷: بی تو چشمم جهان نمی بیند 252شمارهٔ ۶۴۸: بی رخت دیده کی جهان بیند 253شمارهٔ ۶۴۹: دل را نسیم زلف معنبر دوا بود 254شمارهٔ ۶۵۰: یاری که همه میل دلش سوی وفا بود 255شمارهٔ ۶۵۱: خاطرم از هر دو کون آزاد بود 256شمارهٔ ۶۵۲: درد ما را دوا تواند بود 257شمارهٔ ۶۵۳: دمی که رای منت اختیار خواهد بود 258شمارهٔ ۶۵۴: مرا خیال تو تا در ضمیر خواهد بود 259شمارهٔ ۶۵۵: فروغ حسن تو تا در کمال خواهد بود 260شمارهٔ ۶۵۶: هزار یار نوت گر ندیم خواهد بود 261شمارهٔ ۶۵۷: تا مدار فلک و دور جهان خواهد بود 262شمارهٔ ۶۵۸: درد ما را دوا نخواهد بود 263شمارهٔ ۶۵۹: از درد دوری تو جانا دلم بفرسود 264شمارهٔ ۶۶۰: بی رخ تو نمی توانم بود 265شمارهٔ ۶۶۱: جهان را دولت و بختی جوان بود 266شمارهٔ ۶۶۲: گر کسی را درد بی درمان بود 267شمارهٔ ۶۶۳: چون دیده ام به هجر رخت پر ز خون ب ...268شمارهٔ ۶۶۴: آنکس که مرا از دو جهان یار گزین ب ...269شمارهٔ ۶۶۵: خوش آن شبم که ز روی تو ماهتابی بو ...270شمارهٔ ۶۶۶: چون مرا با عشق تو دردی بود 271شمارهٔ ۶۶۷: کامم ز نوش داروی وصلت روا نبود 272شمارهٔ ۶۶۸: دل ما بردی و یکدم طرف مات نبود 273شمارهٔ ۶۶۹: گرم چه داعیه ی عشق آن نگار نبود 274شمارهٔ ۶۷۰: ز ابر بر رخ ماهم نقاب خوش نبود 275شمارهٔ ۶۷۱: زین بیش با فراق توأم ساختن نبود 276شمارهٔ ۶۷۲: یار ما را بیش از این با ما سر یار ...277شمارهٔ ۶۷۳: تا دلم را کرده ای مأوای خود 278شمارهٔ ۶۷۴: گمان مبر که دلم از سر وفا برود 279شمارهٔ ۶۷۵: دلبرا نقش خیالت ز دل ما نرود 280شمارهٔ ۶۷۶: امید بود که یار از سر وفا نرود 281شمارهٔ ۶۷۷: سرو سیمینم به تنها می رود 282شمارهٔ ۶۷۸: از حال من نگار مرا گر خبر شود 283شمارهٔ ۶۷۹: هردم از عشقت دلم خون می شود 284شمارهٔ ۶۸۰: دل بر شب وصال تو رهبر نمی شود 285شمارهٔ ۶۸۱: ما را وصال دوست میسّر نمی شود 286شمارهٔ ۶۸۲: شب نیست کز غمت جگرم خون نمی شود 287شمارهٔ ۶۸۳: دلبر از شوخی و عیاری دل از دستم ر ...288شمارهٔ ۶۸۴: به ذات پاک خداوند و عزّت معبود 289شمارهٔ ۶۸۵: دلبرم تا دل از برم بربود 290شمارهٔ ۶۸۶: تربیت در آب و گل گلهای رنگین می د ...291شمارهٔ ۶۸۷: نسیم صبح مگر از دیار ما آید 292شمارهٔ ۶۸۸: مرا چو دامن وصلت شبی به دست آید 293شمارهٔ ۶۸۹: هر دل که نه پردردست آن دل به چه ک ...294شمارهٔ ۶۹۰: نه دلبری که دلم زو دمی بیاساید 295شمارهٔ ۶۹۱: مگر روزی شب هجران سرآید 296شمارهٔ ۶۹۲: نشستم تا مگر ماهی برآید 297شمارهٔ ۶۹۳: شاد باش ای دل سرگشته که جان باز آ ...298شمارهٔ ۶۹۴: جان به شکرانه دهم گر بت ما باز آی ...299شمارهٔ ۶۹۵: وقت آنست که دلبر ز جفا باز آید 300شمارهٔ ۶۹۶: وقت آنست که گل باز به بستان آید 301شمارهٔ ۶۹۷: نگار من ز منش گرچه عار می آید 302شمارهٔ ۶۹۸: مگر صبا ز سر کوی یار می آید 303شمارهٔ ۶۹۹: بر دلم جز جفا نمی آید 304شمارهٔ ۷۰۰: بجز خیال توأم در نظر نمی آید 305شمارهٔ ۷۰۱: درخت وصل آن دلبر مگر در بر نمی آی ...306شمارهٔ ۷۰۲: عقل با عشق بر نمی آید 307شمارهٔ ۷۰۳: تو را به کون و مکان سر فرو نمی آی ...308شمارهٔ ۷۰۴: اگر نقاب بت من ز چهره بگشاید 309شمارهٔ ۷۰۵: مرا به صبحدمی گل به بار می باید 310شمارهٔ ۷۰۶: چمن به صبحدمی چون به گل بیاراید 311شمارهٔ ۷۰۷: عاقبت کار فروبسته خدا بگشاید 312شمارهٔ ۷۰۸: گر آفتاب تجلیش روی بنماید 313شمارهٔ ۷۰۹: مرا زین بیش درد دل نباید 314شمارهٔ ۷۱۰: مرا وصال رخت ای نگار می باید 315شمارهٔ ۷۱۱: کردگارم مگر از غیب دری بگشاید 316شمارهٔ ۷۱۲: نصیب دشمنم بادا چنین عید 317شمارهٔ ۷۱۳: بیا غم از بر آن یار غمگسار رسید 318شمارهٔ ۷۱۴: جان من شکسته دل از غم تو به جان ر ...319شمارهٔ ۷۱۵: از دست هجر تو دل تنگم به جان رسید 320شمارهٔ ۷۱۶: شکر یزدان که مرا مژده جانان برسید 321شمارهٔ ۷۱۷: عاقبت درد من خسته به پایان نرسید 322شمارهٔ ۷۱۸: دل به درد آمد و از دوست به درمان ...323شمارهٔ ۷۱۹: در سرابستان جان تا قد او بالا کشی ...324شمارهٔ ۷۲۰: آنچه دل حزین من از جور او کشید 325شمارهٔ ۷۲۱: ای عکس طلعت تو فروغ جمال عید 326شمارهٔ ۷۲۲: گفته ام درس ثنای تو ز جان در شب ع ...327شمارهٔ ۷۲۳: چه چاره چونکه دل از وی به کام دل ...328شمارهٔ ۷۲۴: به صد امید درآمد دلم به کوی امید 329شمارهٔ ۷۲۵: ای دوستان ای دوستان آخر مرا یاری ...330شمارهٔ ۷۲۶: ای صبا بویی از آن زلف پریشان به م ...331شمارهٔ ۷۲۷: ای بر دلم از فراق صد بار 332شمارهٔ ۷۲۸: من از جام غمت مستم دگر بار 333شمارهٔ ۷۲۹: در دیده خیال تو نگاریم دگر بار 334شمارهٔ ۷۳۰: در حسرت آن چهره و روییم دگر بار 335شمارهٔ ۷۳۱: من مسکین نه دل دارم نه دلدار 336شمارهٔ ۷۳۲: چو چشمانت منم پیوسته بیمار 337شمارهٔ ۷۳۳: کس ندیدست سرو در رفتار 338شمارهٔ ۷۳۴: گر آید نسیمی ز سوی نگار 339شمارهٔ ۷۳۵: در جار چمن گلست بر بار 340شمارهٔ ۷۳۶: فراقت بر دلم بار آورد بار 341شمارهٔ ۷۳۷: ای دوست ما به دست تو دادیم اختیار 342شمارهٔ ۷۳۸: نهاد ملک دلم بر غم رخ تو مدار 343شمارهٔ ۷۳۹: با ما چو وفا نمی کند یار 344شمارهٔ ۷۴۰: مرا چون خاک راهت خوار مگذار 345شمارهٔ ۷۴۱: عاشق گل کی خورد غم از سلحداران خا ...346شمارهٔ ۷۴۲: بی تکلّف خوشست بوی بهار 347شمارهٔ ۷۴۳: دل به جان آمد ز دست جور یار 348شمارهٔ ۷۴۴: بس که کردم در فراق روی جانان انتظ ...349شمارهٔ ۷۴۵: ای ز شمشاد قد تو سرو بستان شرمسار 350شمارهٔ ۷۴۶: ای دل مجروح مهجور پریشان روزگار 351شمارهٔ ۷۴۷: به جان آمد دلم از جور دلدار 352شمارهٔ ۷۴۸: فریاد و الغیاث ز بیداد روزگار 353شمارهٔ ۷۴۹: تا چند به ما جفا کند یار 354شمارهٔ ۷۵۰: خوش نسیمی می وزد در صبح از بوی به ...355شمارهٔ ۷۵۱: خسته دلی بسته دل در سر زلفین یار 356شمارهٔ ۷۵۲: صبا برو ز بر من به سوی آن دلدار 357شمارهٔ ۷۵۳: ای صبحدم نسیم سر زلف تو بیار 358شمارهٔ ۷۵۴: تو تا کی همچو سرو از ما کشی سر 359شمارهٔ ۷۵۵: نام من در ورق عشق رخت نیست مگر 360شمارهٔ ۷۵۶: جانا گرت به جانب ما اوفتد گذر 361شمارهٔ ۷۵۷: در جهان غیر تو ای دوست ندارم دلبر 362شمارهٔ ۷۵۸: عاشقان را نیست در کویت نظامی این ...363شمارهٔ ۷۵۹: گفتم چو باز آید مگر بر حالم انداز ...364شمارهٔ ۷۶۰: این شب تیره هجران به سر آید آخر 365شمارهٔ ۷۶۱: چکنم درد دل خود به که گویم آخر 366شمارهٔ ۷۶۲: ای گشته دارالملک جان یغمای بغدادی ...367شمارهٔ ۷۶۳: چون زلف سودایی شدم بر روی بغدادی ...368شمارهٔ ۷۶۴: منم چون گوی سرگردان به گرد کوی آن ...369شمارهٔ ۷۶۵: عشق بازی با چنان یاری چه خوش باشد ...370شمارهٔ ۷۶۶: از شراب وصل او مستم دگر 371شمارهٔ ۷۶۷: آمد نسیم صبحدم وز یار می آرد خبر 372شمارهٔ ۷۶۸: ای دل پر درد بر امّید درمان غم مخ ...373شمارهٔ ۷۶۹: ای دل ار سرگشته ای از جور دوران غ ...374شمارهٔ ۷۷۰: ای به خوبی تو در جهان مشهور 375شمارهٔ ۷۷۱: بردی دل من به چشم مخمور 376شمارهٔ ۷۷۲: بیچاره دل به درد تو تا کی بود صبو ...377شمارهٔ ۷۷۳: در افتادم به عشق او ز تقدیر 378شمارهٔ ۷۷۴: ای مسلمانان بتی دارم به غایت دلپذ ...379شمارهٔ ۷۷۵: نکهت خطّست یا بوی بنفشه یا عبیر 380شمارهٔ ۷۷۶: کیست به عالم مرا غیر غمت دستگیر 381شمارهٔ ۷۷۷: دلم از درد فراق تو به جان آمد باز 382شمارهٔ ۷۷۸: آخر نظری کن به من ای سرو روان باز 383شمارهٔ ۷۷۹: هست چون زلف بتانم هوس عمر دراز 384شمارهٔ ۷۸۰: سروی به خون دیده بپروردمش به ناز 385شمارهٔ ۷۸۱: ای که دل برده ای ز دستم باز 386شمارهٔ ۷۸۲: صبا با گل بگو از من دگر باز 387شمارهٔ ۷۸۳: به یاد آمدم آن جوانی و ناز 388شمارهٔ ۷۸۴: در بوستان حسن بگفتم به سرو ناز 389شمارهٔ ۷۸۵: ای تو چون محمود و من در بندگی همچ ...390شمارهٔ ۷۸۶: صبا مرا به جهان نیست جز تو محرم ر ...391شمارهٔ ۷۸۷: سرو نازی سرو نازی سرو ناز 392شمارهٔ ۷۸۸: آن سرو راست را که همی پرورم به نا ...393شمارهٔ ۷۸۹: فغان و داد ازین روزگار سفله نواز 394شمارهٔ ۷۹۰: به دست دل نیفتاده چو تو حوری وشی ...395شمارهٔ ۷۹۱: تا چند کشیم از جگر این آه جگر سوز 396شمارهٔ ۷۹۲: دلبرا بر سر کوی تو فغانست امروز 397شمارهٔ ۷۹۳: جفا نمود دلم بر سر وفاست هنوز 398شمارهٔ ۷۹۴: روی او صبح من و ماه تمامست هنوز 399شمارهٔ ۷۹۵: بار عشق تو مرا بر دل و جانست هنوز 400شمارهٔ ۷۹۶: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...401شمارهٔ ۷۹۷: دیگر چه فتنه می کند این باد مشک ب ...402شمارهٔ ۷۹۸: نیاز من به رخ خود مکن ز خویش قیاس 403شمارهٔ ۷۹۹: مریز خون دل خلق را نگارا بس 404شمارهٔ ۸۰۰: بیا که در دو جهان غیر تو ندارم کس 405شمارهٔ ۸۰۱: نمی باید مرا منّت ز هرکس 406شمارهٔ ۸۰۲: چون من ندارم جز تو کس جز تو ندارم ...407شمارهٔ ۸۰۳: صبا برو ز بر من مقام یار بپرس 408شمارهٔ ۸۰۴: آن چنانم زغم عشق تو حیران که مپرس 409شمارهٔ ۸۰۵: دلبرا ترک جفا کن ز من زار بترس 410شمارهٔ ۸۰۶: جانا به جان تو که به فریاد ما برس 411شمارهٔ ۸۰۷: ای دل خسته برو بر در آن یار مترس 412شمارهٔ ۸۰۸: ما در میان عاشقان عشق خدا داریم و ...413شمارهٔ ۸۰۹: ما را بجز خیال تو کس نیست هم نفس 414شمارهٔ ۸۱۰: ای مرا خیل خیالت هم نفس 415شمارهٔ ۸۱۱: اگر به خلق نماید رخ جهان آراش 416شمارهٔ ۸۱۲: صبا از رخ بکش یک دم نقابش 417شمارهٔ ۸۱۳: چون صبا آورد از زلفش نسیمی روح بخ ...418شمارهٔ ۸۱۴: یارب دل محنت زده ام را خبری بخش 419شمارهٔ ۸۱۵: دل ربود از من و در دست بلا افکندش 420شمارهٔ ۸۱۶: نگار مهوش ما را که نیست مانندش 421شمارهٔ ۸۱۷: منّتی نیست ز خلقم به جهان جز کرمش 422شمارهٔ ۸۱۸: دلم بر آتشست از لعل نوشش 423شمارهٔ ۸۱۹: که دید شکل هلالی چو ابروی طاقش 424شمارهٔ ۸۲۰: نگار چابک مه روی مهوش 425شمارهٔ ۸۲۱: در باغ خرامید شبی آن بت مهوش 426شمارهٔ ۸۲۲: چند ز دیده خون دل بر رخ جان چکانم ...427شمارهٔ ۸۲۳: آه ازین شب که نیست پایانش 428شمارهٔ ۸۲۴: خوشست درد که باشد امید درمانش 429شمارهٔ ۸۲۵: مراست درد فراقی که نیست درمانش 430شمارهٔ ۸۲۶: اگرچه یاد نیاید به سالها ز منش 431شمارهٔ ۸۲۷: صبحدم آورد بویی سویم از پیراهنش 432شمارهٔ ۸۲۸: گر زنم آهی بسوزم خرمنش 433شمارهٔ ۸۲۹: ز مهرویان بود گویا وفا خوش 434شمارهٔ ۸۳۰: در فراقت من نکردم خواب خوش 435شمارهٔ ۸۳۱: ای دل ما را به دردت حال خوش 436شمارهٔ ۸۳۲: بیا تا در برت گیرم چو جان خوش 437شمارهٔ ۸۳۳: چو خندد صبحدم گل در چمن خوش 438شمارهٔ ۸۳۴: بیا که دیده ی من دید دوش خوابی خو ...439شمارهٔ ۸۳۵: چرا کردی مرا از دل فراموش 440شمارهٔ ۸۳۶: گرم بوسی دهی از لعل پرنوش 441شمارهٔ ۸۳۷: به خوابش دیده ام زلف تو را دوش 442شمارهٔ ۸۳۸: گر شبی سوی من خسته دل افتد رایش 443شمارهٔ ۸۳۹: به جان آمد دل من از جفایش 444شمارهٔ ۸۴۰: بر ما گذر ار آرد در دیده کنم جایش 445شمارهٔ ۸۴۱: گر به جانی می فروشد وصل خویش 446شمارهٔ ۸۴۲: تو جوری می کنی بر من ز حد بیش 447شمارهٔ ۸۴۳: نگارینا مکن بر من ستم بیش 448شمارهٔ ۸۴۴: آسوده نیست خاطرم از روزگار خویش 449شمارهٔ ۸۴۵: دادم به دستت مسکین دل ریش 450شمارهٔ ۸۴۶: نکهت عنبرست یا بویش 451شمارهٔ ۸۴۷: ای به رخت نیاز من از حد و اندازه ...452شمارهٔ ۸۴۸: به غیر سوز و گدازیم چاره نیست چو ...453شمارهٔ ۸۴۹: در شب تاریک هجران زار و سوزانم چو ...454شمارهٔ ۸۵۰: دغدغه ی وصل تو چون برود از دماغ 455شمارهٔ ۸۵۱: مژده ای دادم صبا کامد گل خوش بو ب ...456شمارهٔ ۸۵۲: من نمی خواهم بجز روی تو باغ 457شمارهٔ ۸۵۳: دل برد دلبر و به دلم برنهاد داغ 458شمارهٔ ۸۵۴: قدّش صنوبریست روان در میان باغ 459شمارهٔ ۸۵۵: ای دل به گرد کعبه کوی تو در طواف 460شمارهٔ ۸۵۶: ما زان توئیم بی تکلّف 461شمارهٔ ۸۵۷: دلم از جان شده بر روی چو ماهت مشع ...462شمارهٔ ۸۵۸: ای که هستم من مهجور ز جانت مشتاق 463شمارهٔ ۸۵۹: چنان به وصل توأم از میان جان مشتا ...464شمارهٔ ۸۶۰: ما را ز حد برفت ز درد تو اشتیاق 465شمارهٔ ۸۶۱: بر لب آمد جان ما از اشتیاق 466شمارهٔ ۸۶۲: خون جگر خورم به جهان با غم فراق 467شمارهٔ ۸۶۳: پست طاقت طاق گشت از بار عشق 468شمارهٔ ۸۶۴: ای گل رویت بهارستان عشق 469شمارهٔ ۸۶۵: الغیاث از دست دل کِم کرد سرگردان ...470شمارهٔ ۸۶۶: به جان رسید دل من ز گردش افلاک 471شمارهٔ ۸۶۷: اگر ز دل کشم آهی به غم من غمناک 472شمارهٔ ۸۶۸: ندارم در غم عشقت ز کس باک 473شمارهٔ ۸۶۹: ای شرمسار روی تو خورشید بر فلک 474شمارهٔ ۸۷۰: ای برده رخت ز روی گل رنگ 475شمارهٔ ۸۷۱: دردی که مراست بر دل تنگ 476شمارهٔ ۸۷۲: عهد کردم که ازین پس ندهم دل به خی ...477شمارهٔ ۸۷۳: دل به زلفت داده ام ز آنم پریشانست ...478شمارهٔ ۸۷۴: به تلخی شب هجران و بامداد وصال 479شمارهٔ ۸۷۵: چو بودی گر وفا بودی در آن دل 480شمارهٔ ۸۷۶: رفتی و در غم تو بماندم فگار دل 481شمارهٔ ۸۷۷: من نمی یابم دوای درد دل 482شمارهٔ ۸۷۸: جهان خرّم و ما چنین تنگ دل 483شمارهٔ ۸۷۹: مراست از دو جهان مهر دوست حاصل دل 484شمارهٔ ۸۸۰: چون ندادم آن ستمگر کام دل 485شمارهٔ ۸۸۱: روی تو شد صبح جان زلف تو شد شام د ...486شمارهٔ ۸۸۲: آسان نمی شود شب وصلم به کام دل 487شمارهٔ ۸۸۳: من با خط و خال او تا آنکه ببستم د ...488شمارهٔ ۸۸۴: ای خیال روی تو سلطان دل 489شمارهٔ ۸۸۵: ای جهان تا کی بری فرمان دل 490شمارهٔ ۸۸۶: ز درد فراقت من خسته دل 491شمارهٔ ۸۸۷: ای دیده ی جان جهان در شست زلفت بس ...492شمارهٔ ۸۸۸: من فدا کردم سر اندر پای دل 493شمارهٔ ۸۸۹: دردم ز حد گذشت و ندارم دوای دل 494شمارهٔ ۸۹۰: تا چند حال ما را آشفته داری ای دل 495شمارهٔ ۸۹۱: بگو تا کی چنین دربندی ای دل 496شمارهٔ ۸۹۲: من بی دل چکنم پیش که گویم غم دل 497شمارهٔ ۸۹۳: تا جای گرفته ای تو در دل 498شمارهٔ ۸۹۴: مرا عشقت نه امروزست در دل 499شمارهٔ ۸۹۵: ای برده آتش رخ تو آب و رنگ گل 500شمارهٔ ۸۹۶: تا کی کنم ای دوست به درد تو تحمّل 501شمارهٔ ۸۹۷: آن مرغ که بود زیرکش نام 502شمارهٔ ۸۹۸: به زلف سرکش شوریده چون شام 503شمارهٔ ۸۹۹: برنمی آید مرا زان لعل جان افزای ک ...504شمارهٔ ۹۰۰: ای رخت همچو صبح و زلف چو شام 505شمارهٔ ۹۰۱: به چشم و ابروی شوخ ای دلارام 506شمارهٔ ۹۰۲: چه خوش باشد شراب وصل در جام 507شمارهٔ ۹۰۳: ای سرو ناز رسته دمی سوی ما خرام 508شمارهٔ ۹۰۴: نمی بیند دلم از یار خود کام 509شمارهٔ ۹۰۵: چون تو را گشتم ز جان و دل غلام 510شمارهٔ ۹۰۶: یک نظر گر می کنی بر حال ما، ما را ...511شمارهٔ ۹۰۷: قرار برد ز دل زلف بی قرار توأم 512شمارهٔ ۹۰۸: تا که من نرد وفا با رخ تو باخته ا ...513شمارهٔ ۹۰۹: سالها تا ز غم عشق رخت سوخته ام 514شمارهٔ ۹۱۰: من که با خاک درت خون دل آمیخته ام 515شمارهٔ ۹۱۱: دل به غم تو بسته ام و از همه خلق ...516شمارهٔ ۹۱۲: چون سر زلفش پریشان در جهان افتاده ...517شمارهٔ ۹۱۳: سالها در عشق تو خون خورده ام 518شمارهٔ ۹۱۴: تا سر کوی تو مأوا کرده ام 519شمارهٔ ۹۱۵: جان فدای راه عشقش کرده ام 520شمارهٔ ۹۱۶: آنکه در عالم ثنایش کرده ام 521شمارهٔ ۹۱۷: درد دلم را ز تو گرچه نهان کرده ام 522شمارهٔ ۹۱۸: نازنینا من ز جانت بنده ام 523شمارهٔ ۹۱۹: تا خیال آن بت بگزیده ام 524شمارهٔ ۹۲۰: ای خوشا وقت دل شوریده ام 525شمارهٔ ۹۲۱: من که عمری در جهان گردیده ام 526شمارهٔ ۹۲۲: ای خیال روی تو در دیده ام 527شمارهٔ ۹۲۳: خوابی خوش است اینکه شب دوش دیده ا ...528شمارهٔ ۹۲۴: باد صبا از من رسان نزد دلارامم سل ...529شمارهٔ ۹۲۵: من دلخسته در عشقت خرابم 530شمارهٔ ۹۲۶: به درد عشق تو درمان نیابم 531شمارهٔ ۹۲۷: بی روی تو نیست خورد و خوابم 532شمارهٔ ۹۲۸: دلا در باغ حسنش عندلیبم 533شمارهٔ ۹۲۹: در جوانی قدر خود نشناختم 534شمارهٔ ۹۳۰: هنوز از باده ی وصل تو مستم 535شمارهٔ ۹۳۱: دیده بگشادم و دل در سر زلفت بستم 536شمارهٔ ۹۳۲: ز عشقت تا ز خود بیگانه گشتم 537شمارهٔ ۹۳۳: به بوی زلف تو دیوانه گشتم 538شمارهٔ ۹۳۴: بتا تا مهر تو در بر گرفتم 539شمارهٔ ۹۳۵: آنکه هرگز نرود یک نفسی از یادم 540شمارهٔ ۹۳۶: تا دل به غم رخت نهادم 541شمارهٔ ۹۳۷: آفتاب رویش از مشرق برآمد صبحدم 542شمارهٔ ۹۳۸: نگار ماه روی سرو قدم 543شمارهٔ ۹۳۹: چرا گشتی چنین غافل ز دردم 544شمارهٔ ۹۴۰: ز حد بگذشت در عشق تو دردم 545شمارهٔ ۹۴۱: تا جهانست به سر گرد جهان می گردم 546شمارهٔ ۹۴۲: چو در عالم تویی درمان دردم 547شمارهٔ ۹۴۳: مدّتی تا ز غمت گرد جهان می گردم 548شمارهٔ ۹۴۴: هیچ دانی که جهان در سر و کارت کرد ...549شمارهٔ ۹۴۵: مهر روی خوب در جان باشدم 550شمارهٔ ۹۴۶: از سر سوز جگر بر در آن یار شدم 551شمارهٔ ۹۴۷: دلم همچون سر زلفست در هم 552شمارهٔ ۹۴۸: به جان رسید مرا جان نازنین از غم 553شمارهٔ ۹۴۹: خیالش دوش ناگه در ربودم 554شمارهٔ ۹۵۰: دو زلف سرکشش پرتاب دیدم 555شمارهٔ ۹۵۱: از آن زمان که من آن روی چون قمر د ...556شمارهٔ ۹۵۲: دوش رویش به خواب می دیدم 557شمارهٔ ۹۵۳: بیمست که از دست تو فریاد برآرم 558شمارهٔ ۹۵۴: من امشب با سر زلفش سر و کاری عجب ...559شمارهٔ ۹۵۵: باد صبا خدا را بگذر سوی نگارم 560شمارهٔ ۹۵۶: نگارا از فراقت سخت زارم 561شمارهٔ ۹۵۷: تو می دانی که جز تو کس ندارم 562شمارهٔ ۹۵۸: ز هجر روی تو یارا به کام اغیارم 563شمارهٔ ۹۵۹: در حسرت روی آن نگارم 564شمارهٔ ۹۶۰: من به لطفت امید می دارم 565شمارهٔ ۹۶۱: از شب هجر تو ای دوست شکایت دارم 566شمارهٔ ۹۶۲: دلبرا آرزوی دیدن رویت دارم 567شمارهٔ ۹۶۳: نگاری چابک و دلبند دارم 568شمارهٔ ۹۶۴: دلا من آرزوی یار دارم 569شمارهٔ ۹۶۵: امشب سر وصل یار دارم 570شمارهٔ ۹۶۶: نه در عالم کسی غمخوار دارم 571شمارهٔ ۹۶۷: مهر رویش میان جان دارم 572شمارهٔ ۹۶۸: چه دهم شرح که از غصّه چه بر جان د ...573شمارهٔ ۹۶۹: باز در سر هوس روی نگاری دارم 574شمارهٔ ۹۷۰: من به بوی سر زلفت نگرانی دارم 575شمارهٔ ۹۷۱: بیا کز درد دوری بی قرارم 576شمارهٔ ۹۷۲: در عشق تو جز رنگ رخ زرد ندارم 577شمارهٔ ۹۷۳: ای دوست نظر کن ز سر لطف به کارم 578شمارهٔ ۹۷۴: به عالم غیر تو دلبر ندارم 579شمارهٔ ۹۷۵: به دوران وصالت غم ندارم 580شمارهٔ ۹۷۶: دلا صبر از رخ جانان ندارم 581شمارهٔ ۹۷۷: ندارم بی تو برگ جان ندارم 582شمارهٔ ۹۷۸: به عالم غیر تو یاری ندارم 583شمارهٔ ۹۷۹: منم کاندر جهان یاری ندارم 584شمارهٔ ۹۸۰: صبا بگذر شبی در کوی یارم 585شمارهٔ ۹۸۱: چشم بینایی بده تا روی جانان بنگرم 586شمارهٔ ۹۸۲: جانا ز دست عشق تو فرسوده خاطرم 587شمارهٔ ۹۸۳: گر من ز دست هجر تو آهی برآورم 588شمارهٔ ۹۸۴: تا روی همچو ماه تو رفت از برابرم 589شمارهٔ ۹۸۵: تا من از صحبت تو مهجورم 590شمارهٔ ۹۸۶: بیا جانا که جانت را بمیرم 591شمارهٔ ۹۸۷: مگر لطف تو باشد دستگیرم 592شمارهٔ ۹۸۸: به لطف ای دوست باری دست گیرم 593شمارهٔ ۹۸۹: بر نور شمع رویت پروانه ی حقیرم 594شمارهٔ ۹۹۰: بیا ای سرو ناز من روان تا در برت ...595شمارهٔ ۹۹۱: بگفتی هم شبی جانا نظر بر حالت اند ...596شمارهٔ ۹۹۲: مدّتی تا به غم حال جهان می سازم 597شمارهٔ ۹۹۳: خداوندا بده عمری درازم 598شمارهٔ ۹۹۴: لب تشنه لعل توأم آبی مگر ارزم 599شمارهٔ ۹۹۵: ز دیده خون دل تا چند ریزم 600شمارهٔ ۹۹۶: مرا در دل همی آمد که با عشقت نیام ...601شمارهٔ ۹۹۷: نیست بر دولت وصل تو شبی دست رسم 602شمارهٔ ۹۹۸: چنین بی یار و دل تا چند باشم 603شمارهٔ ۹۹۹: اگر با دولتت پاینده باشم 604شمارهٔ ۱۰۰۰: تو شمعی و منت پروانه باشم 605شمارهٔ ۱۰۰۱: سرو قد تو رسته روان بر کنار چشم 606شمارهٔ ۱۰۰۲: صد ازین جور و جفا گر ز برای تو ک ...607شمارهٔ ۱۰۰۳: من اندر کار عشقش چند کوشم 608شمارهٔ ۱۰۰۴: دوش می رفت دوش بر دوشم 609شمارهٔ ۱۰۰۵: تا چند زنی تیغ جفا بر دل ریشم 610شمارهٔ ۱۰۰۶: ز زلفت بو نمی یابد دماغم 611شمارهٔ ۱۰۰۷: ز گل با روی تو باشد فراغم 612شمارهٔ ۱۰۰۸: ای شده غم یار من، من شده ام یار ...613شمارهٔ ۱۰۰۹: همی پرسی که چونی در فراقم 614شمارهٔ ۱۰۱۰: کنون عمری که سرگردان عشقم 615شمارهٔ ۱۰۱۱: بس بگردید و بس بگردد هم 616شمارهٔ ۱۰۱۲: چو من آشفته آن زلف و خالم 617شمارهٔ ۱۰۱۳: بگرفت ز دست غم ملالم 618شمارهٔ ۱۰۱۴: عمریست تا من از جان حیران آن جما ...619شمارهٔ ۱۰۱۵: چرایی این چنین فارغ ز حالم 620شمارهٔ ۱۰۱۶: آخر نظری فکن به حالم 621شمارهٔ ۱۰۱۷: چون سر زلف تو ای دوست پریشان حال ...622شمارهٔ ۱۰۱۸: تا هست نظر بدان جمالم 623شمارهٔ ۱۰۱۹: ای سر زلف تو پناه دلم 624شمارهٔ ۱۰۲۰: تا کی زنی ز تیغ جفا نیش بر دلم 625شمارهٔ ۱۰۲۱: چو بلبل در هوای گلستانم 626شمارهٔ ۱۰۲۲: تا هست به عشق تو توانم 627شمارهٔ ۱۰۲۳: من ز هجران تو سرگشته و سرگردانم 628شمارهٔ ۱۰۲۴: اگرچه سوخت در غم استخوانم 629شمارهٔ ۱۰۲۵: بلبل صفت از عشق تو فریاد زنانم 630شمارهٔ ۱۰۲۶: من تو را یار خویش می دانم 631شمارهٔ ۱۰۲۷: ز سوز عشق رخت آتشیست در جانم 632شمارهٔ ۱۰۲۸: بر آب دیده چون سروش نشانم 633شمارهٔ ۱۰۲۹: در جمال رخ تو حیرانم 634شمارهٔ ۱۰۳۰: فریاد که از دست تو فریاد زنانم 635شمارهٔ ۱۰۳۱: از دست غم عشق تو فریاد کنانم 636شمارهٔ ۱۰۳۲: ناتوانم به غم عشق تو و نتوانم 637شمارهٔ ۱۰۳۳: بی رخ چون خورت ای جان به لب آمد ...638شمارهٔ ۱۰۳۴: من راز غم عشق تو گفتن نتوانم 639شمارهٔ ۱۰۳۵: عمریست تا چو پرگار سرگشته در جها ...640شمارهٔ ۱۰۳۶: پشتم ز فراق شد خم 641شمارهٔ ۱۰۳۷: در سرم هست که سر در سر کار تو کن ...642شمارهٔ ۱۰۳۸: من دیده با خیال تو برهم نمی زنم 643شمارهٔ ۱۰۳۹: گر خرامی پیش ما در دیدگان جایت ک ...644شمارهٔ ۱۰۴۰: گفتم که یک شبی سوی جانان گذر کنم 645شمارهٔ ۱۰۴۱: بخت اگر یاری دهد یارش کنم 646شمارهٔ ۱۰۴۲: پیش رویش جان و دل قربان کنم 647شمارهٔ ۱۰۴۳: گفته بودی از لبت درمان کنم 648شمارهٔ ۱۰۴۴: تا به کی درد غمت پنهان کنم 649شمارهٔ ۱۰۴۵: درد ما را با غمت چون نیست درمان ...650شمارهٔ ۱۰۴۶: دل ز تنهایی به جان آمد ندانم چون ...651شمارهٔ ۱۰۴۷: تا به چند این دیده را در هجر تو ...652شمارهٔ ۱۰۴۸: جز غم چو نیست حاصل ایام چون کنم 653شمارهٔ ۱۰۴۹: تا به کی دل را ز درد عشق تو پر خ ...654شمارهٔ ۱۰۵۰: شب وصال میسّر نمی شود چه کنم 655شمارهٔ ۱۰۵۱: بی رخت صبر از این بیش ندارم چه ک ...656شمارهٔ ۱۰۵۲: من مسکین به جهان یار ندارم چه کن ...657شمارهٔ ۱۰۵۳: بگو که با غم هجران روی او چه کنم 658شمارهٔ ۱۰۵۴: بر سر کوی تو افغان چه کنم گر نکن ...659شمارهٔ ۱۰۵۵: بیا که بی رخ خوبت نظر به کس نکنم 660شمارهٔ ۱۰۵۶: با تو تا جان باشدم یاری کنم 661شمارهٔ ۱۰۵۷: با درد دلپذیر تو درمان چه می کنم 662شمارهٔ ۱۰۵۸: با دو چشمت عشق بازی می کنم 663شمارهٔ ۱۰۵۹: من چو بلبل ناله های صبحگاهی می ک ...664شمارهٔ ۱۰۶۰: گفتم که عهد یار جفاجوی بشکنم 665شمارهٔ ۱۰۶۱: پرسی ز من که چونی ای دوست بی تو ...666شمارهٔ ۱۰۶۲: در این جهان دل خود را شکسته می ب ...667شمارهٔ ۱۰۶۳: شدم به طرف گلستان که تا گلی چینم 668شمارهٔ ۱۰۶۴: نه بخت آنکه شبی با تو روبرو بنشی ...669شمارهٔ ۱۰۶۵: نه یاریی دهدم بخت تا رخت بینم 670شمارهٔ ۱۰۶۶: نام تو قوّت دل و دینم 671شمارهٔ ۱۰۶۷: من دولت وصالش از بی نیاز خواهم 672شمارهٔ ۱۰۶۸: با درد عشقت درمان نخواهم 673شمارهٔ ۱۰۶۹: اگر نه وصل تو باشد جهان نمی خواه ...674شمارهٔ ۱۰۷۰: شبت خوش باد همچون روز خرّم 675شمارهٔ ۱۰۷۱: دیگر هوای عشق تو در سرگرفته ایم 676شمارهٔ ۱۰۷۲: نگارا ز هجر تو دل خسته ایم 677شمارهٔ ۱۰۷۳: چو لاله پر از خون دل خسته ایم 678شمارهٔ ۱۰۷۴: شبهاست کز خیال رخ تو نخفته ایم 679شمارهٔ ۱۰۷۵: دور از تو دلبرا چه جفاها کشیده ا ...680شمارهٔ ۱۰۷۶: روی بنمای که پیشت به نیاز آمده ا ...681شمارهٔ ۱۰۷۷: دیده دیدن رویت ز خدا می طلبیم 682شمارهٔ ۱۰۷۸: قدر روز وصل تو نشناختیم 683شمارهٔ ۱۰۷۹: ما بی رخ تو دیده ز عالم بدوختیم 684شمارهٔ ۱۰۸۰: تا دیده و دل در سر زلفین تو بستی ...685شمارهٔ ۱۰۸۱: ما تو را دلدار خود پنداشتیم 686شمارهٔ ۱۰۸۲: از مادر دهر تا بزادیم 687شمارهٔ ۱۰۸۳: در سر کوی غمت دل به جفا بنهادیم 688شمارهٔ ۱۰۸۴: بسیار در فراق تو زنهارها زدیم 689شمارهٔ ۱۰۸۵: در درد بمردیم و به درمان نرسیدیم 690شمارهٔ ۱۰۸۶: یاد باد آنکه عزیزان همه با هم بو ...691شمارهٔ ۱۰۸۷: بر در لطف تو نیاز آریم 692شمارهٔ ۱۰۸۸: ما در دو جهان جز دلکی ریش نداریم 693شمارهٔ ۱۰۸۹: گفتم به دل که ای دل دانی که در چ ...694شمارهٔ ۱۰۹۰: جز درگه تو راه به جایی نمی بریم 695شمارهٔ ۱۰۹۱: با سرو قد تو عشق بازیم 696شمارهٔ ۱۰۹۲: تا به کی در غم عشق تو چنین درساز ...697شمارهٔ ۱۰۹۳: دلا تا کی به درد او بسازیم 698شمارهٔ ۱۰۹۴: بگو تا چند خون دل به غم در ساغر ...699شمارهٔ ۱۰۹۵: صبا رسید و رسانید بوی یار قدیم 700شمارهٔ ۱۰۹۶: گر نسیم کوی او دارد مسلمانان نسی ...701شمارهٔ ۱۰۹۷: چون صبا از زلف یارم هر سحر آرد ن ...702شمارهٔ ۱۰۹۸: ما خود ز که ایم و از کدامیم 703شمارهٔ ۱۰۹۹: ما ندانیم که کشتی غمت را رانیم 704شمارهٔ ۱۱۰۰: چه دردست این که درمانش ندانیم 705شمارهٔ ۱۱۰۱: چون تو طبیب دردی درد تو با که گو ...706شمارهٔ ۱۱۰۲: درد دل خویش با که گویم 707شمارهٔ ۱۱۰۳: در راه عشق روی تو ما بی خبر رویم 708شمارهٔ ۱۱۰۴: دل را به بوی وصل تو دادیم و می ر ...709شمارهٔ ۱۱۰۵: یارب که تو بگشای در بسته به رویم 710شمارهٔ ۱۱۰۶: تا به چند از رخ زیبای تو مهجور ش ...711شمارهٔ ۱۱۰۷: پیش چوگان جفایت صنما چون گویم 712شمارهٔ ۱۱۰۸: از وصل دری گشا به رویم 713شمارهٔ ۱۱۰۹: بهار آمد بیا تا خوش برآییم 714شمارهٔ ۱۱۱۰: چو با مهر رخ او آشناییم 715شمارهٔ ۱۱۱۱: سرگشته در این عرصه ایام چو ماییم 716شمارهٔ ۱۱۱۲: نگارا از تو دور آخر چراییم 717شمارهٔ ۱۱۱۳: در بادیه هجر تو سرگشته چو گوییم 718شمارهٔ ۱۱۱۴: به جان آمد دل از هجر حبیبان 719شمارهٔ ۱۱۱۵: از درد منال ای دل چون نیست تو را ...720شمارهٔ ۱۱۱۶: به خدایی که جز او نیست خداوند جه ...721شمارهٔ ۱۱۱۷: تویی لیلی تویی لیلی تویی درد مرا ...722شمارهٔ ۱۱۱۸: بی کنارت در میان خونم این نازک م ...723شمارهٔ ۱۱۱۹: بار هجرت بر دلم باریست باری بس گ ...724شمارهٔ ۱۱۲۰: صبا برو تو پیامی ز من به یار رسا ...725شمارهٔ ۱۱۲۱: ای صبا نیست به عالم چو قدش سرو ر ...726شمارهٔ ۱۱۲۲: قدم نه شاه باز ما دمی در کوی درو ...727شمارهٔ ۱۱۲۳: ای سخت گمان سست پیمان 728شمارهٔ ۱۱۲۴: چشم و ابرویی که او دارد که دارد ...729شمارهٔ ۱۱۲۵: سری دارم فدای پای جانان 730شمارهٔ ۱۱۲۶: صبا شاد آمدی از کوی جانان 731شمارهٔ ۱۱۲۷: ز باد بهاری جهان شد جوان 732شمارهٔ ۱۱۲۸: چون جهانی را تویی روح و روان 733شمارهٔ ۱۱۲۹: در چمن تا قد آن سرو روانست روان 734شمارهٔ ۱۱۳۰: جان شیرینم تویی دانی که شیرینست ...735شمارهٔ ۱۱۳۱: چو زلف دوست برآشفت روزگار جهان 736شمارهٔ ۱۱۳۲: ای دل غمگین مدار چشم وفا از جهان 737شمارهٔ ۱۱۳۳: ای رخ مهوشت به کام جهان 738شمارهٔ ۱۱۳۴: مکن تو روی چو خورشید خود ز ما پن ...739شمارهٔ ۱۱۳۵: شبی چو زلف سیاهت دراز و بی پایان 740شمارهٔ ۱۱۳۶: بس روز به عشق تو بریدیم بیابان 741شمارهٔ ۱۱۳۷: دلم بگرفت از تنها نشستن 742شمارهٔ ۱۱۳۸: مهر روی آن بت سیمین بدن 743شمارهٔ ۱۱۳۹: تا به کی جان و جهان در سر کارت ک ...744شمارهٔ ۱۱۴۰: روی او را کجا توان دیدن 745شمارهٔ ۱۱۴۱: دل به جان آمد از عنا دیدن 746شمارهٔ ۱۱۴۲: ای دیده نمی شاید بی دوست جهان دی ...747شمارهٔ ۱۱۴۳: به باغ شد دل من صبحدم به گل چیدن 748شمارهٔ ۱۱۴۴: از دستت ای قلم من خواهم به جان ر ...749شمارهٔ ۱۱۴۵: چه خوش بود به چمن در صبوح گل چید ...750شمارهٔ ۱۱۴۶: باد نوروزی برآمد خیمه بر گلزار ز ...751شمارهٔ ۱۱۴۷: بیا و دیده جانم به وصل بینا کن 752شمارهٔ ۱۱۴۸: بیا ای سرو جان من کنار چشم ما جا ...753شمارهٔ ۱۱۴۹: نگارا رحمتی بر حال ما کن 754شمارهٔ ۱۱۵۰: دل ضعیف مرا در دو زلف خود جا کن 755شمارهٔ ۱۱۵۱: ز لطفت یک نظر در حال ما کن 756شمارهٔ ۱۱۵۲: سهی سروا گذاری سوی ما کن 757شمارهٔ ۱۱۵۳: بیا دردم به وصل خود دوا کن 758شمارهٔ ۱۱۵۴: درد دل ما را ز کرم باز دوا کن 759شمارهٔ ۱۱۵۵: ای نور دیده یک شبی ما را ز وصلت ...760شمارهٔ ۱۱۵۶: از شب وصلت دل ما شاد کن 761شمارهٔ ۱۱۵۷: خداوندا به حال ما نظر کن 762شمارهٔ ۱۱۵۸: نگارا بر من مسکین نظر کن 763شمارهٔ ۱۱۵۹: دمی در کوی درویشان گذر کن 764شمارهٔ ۱۱۶۰: یک لحظه به سوی ما گذر کن 765شمارهٔ ۱۱۶۱: این خراب آباد دل معمور کن 766شمارهٔ ۱۱۶۲: برآ به بام و رخت همچو شمع خاور ک ...767شمارهٔ ۱۱۶۳: تا به کی این در زنم در باز کن 768شمارهٔ ۱۱۶۴: مه رویت درخشان کن دو زلفت را پری ...769شمارهٔ ۱۱۶۵: ای سرو سهی قد به سوی ما گذری کن 770شمارهٔ ۱۱۶۶: دل سرگشته ی حیران برو ترک مناهی ...771شمارهٔ ۱۱۶۷: به دل گفتم برو شست دو زلفش را پن ...772شمارهٔ ۱۱۶۸: نشین به تخت دل ما و پادشاهی کن 773شمارهٔ ۱۱۶۹: خلاف عادت معهود را وفایی کن 774شمارهٔ ۱۱۷۰: مویت به آفتاب رخ ای جان رها مکن 775شمارهٔ ۱۱۷۱: زین بیشتر چون زلف خود خاطر پریشا ...776شمارهٔ ۱۱۷۲: ای نگارین زلف شبرنگت به گل پرچین ...777شمارهٔ ۱۱۷۳: ای دل ای دل بیش ازین در عشق نادا ...778شمارهٔ ۱۱۷۴: ای عزیز من ستمکاری مکن 779شمارهٔ ۱۱۷۵: ای عارض زیبای تو نازک تر از برگ ...780شمارهٔ ۱۱۷۶: ای به بالا سرو نازی ای به رخ همچ ...781شمارهٔ ۱۱۷۷: صبح وصال کی دمد زین شب لاجورد من 782شمارهٔ ۱۱۷۸: آن خوشدلی کجا شد و آن روزگار من 783شمارهٔ ۱۱۷۹: زمانه تا به کی آخر جفا کند بر من 784شمارهٔ ۱۱۸۰: ای دو چشمت مایه درمان من 785شمارهٔ ۱۱۸۱: مکن تو روی چو خورشید خود نهان از ...786شمارهٔ ۱۱۸۲: قد تو سرو ناز من هجر تو جان گداز ...787شمارهٔ ۱۱۸۳: ای بار غم تو بر دل من 788شمارهٔ ۱۱۸۴: تا به کی در پا کشد زلفت دل مسکین ...789شمارهٔ ۱۱۸۵: آه از ستم زمانه ی دون 790شمارهٔ ۱۱۸۶: ای بت سنگین دل سیمین بدن 791شمارهٔ ۱۱۸۷: بگشای چشم مرحمت و حال ما ببین 792شمارهٔ ۱۱۸۸: هجران آن صنم گلعذار بین 793شمارهٔ ۱۱۸۹: تا به کی مسکین دلم باشد ز هجرانت ...794شمارهٔ ۱۱۹۰: بگشای در رحمت بر روی من مسکین 795شمارهٔ ۱۱۹۱: بلبل شوریده زندان بر نتابد بیش ا ...796شمارهٔ ۱۱۹۲: ای به قد چون سرو نازی صد هزاران ...797شمارهٔ ۱۱۹۳: جان بدادم در فراق روی او 798شمارهٔ ۱۱۹۴: ای دو دیده چون کنم درمان ندارد د ...799شمارهٔ ۱۱۹۵: گر کشم بار کسی هم بار تو 800شمارهٔ ۱۱۹۶: ای مرا هم دل تو هم دلدار تو 801شمارهٔ ۱۱۹۷: ندارم دل که دل بردارم از تو 802شمارهٔ ۱۱۹۸: صبا باز آ که در مان دارم از تو 803شمارهٔ ۱۱۹۹: نگارینا دل پر دردم از تو 804شمارهٔ ۱۲۰۰: ای به ناکام دلم خسته و مهجور از ...805شمارهٔ ۱۲۰۱: تا به کی باشد دلم در دام تو 806شمارهٔ ۱۲۰۲: جانان کدام دل که نگشتست رام تو 807شمارهٔ ۱۲۰۳: آمد دل ضعیف من اندر پناه تو 808شمارهٔ ۱۲۰۴: ای دل به درد عشق ندارم دوای تو 809شمارهٔ ۱۲۰۵: گشتم از جان بنده بالای تو 810شمارهٔ ۱۲۰۶: جانم به لب رسید ز جور و جفای تو 811شمارهٔ ۱۲۰۷: ای دلم در لعل شکّرخای تو 812شمارهٔ ۱۲۰۸: ما را شکایتیست ز دست جفای تو 813شمارهٔ ۱۲۰۹: ای دیده ی بخت جهان در آرزوی روی ...814شمارهٔ ۱۲۱۰: باد صبا جان می دهد در آرزوی روی ...815شمارهٔ ۱۲۱۱: بردی دل من به چشم و ابرو 816شمارهٔ ۱۲۱۲: من ندیدم ای دل سرگشته جز بیداد ا ...817شمارهٔ ۱۲۱۳: ای که دل دارد بسی بر روی جانان آ ...818شمارهٔ ۱۲۱۴: گفته بودم یار گیرم یار کو 819شمارهٔ ۱۲۱۵: دلبرا لذّت جوانی کو 820شمارهٔ ۱۲۱۶: ای صبا حال دل من بر دلدار بگو 821شمارهٔ ۱۲۱۷: صبا تو حال دل خسته با نگار بگو 822شمارهٔ ۱۲۱۸: ای صبا قصّه ی دردم بر دلدار بگو 823شمارهٔ ۱۲۱۹: ای صبا گرزان نگار ما خبر داری بگ ...824شمارهٔ ۱۲۲۰: خردم گفت برو ای دل دیوانه برو 825شمارهٔ ۱۲۲۱: تا مرا شد سایه زلفت پناه 826شمارهٔ ۱۲۲۲: ای سودا دیده ام روی چو ماه 827شمارهٔ ۱۲۲۳: آن دیده بین که چون به جفا می کند ...828شمارهٔ ۱۲۲۴: تشنه درد فراقت منم ای جان در ده 829شمارهٔ ۱۲۲۵: ای غمت در جان ما جا ساخته 830شمارهٔ ۱۲۲۶: ای در شکنج زلف تو مرغ دلم جا ساخ ...831شمارهٔ ۱۲۲۷: گر کند میل جفا دلبر من گویم چه 832شمارهٔ ۱۲۲۸: ای مرا از یاد خود بگذاشته 833شمارهٔ ۱۲۲۹: نگران خم ابروی توام پیوسته 834شمارهٔ ۱۲۳۰: پیش قد تو سهی سرو ز پا افتاده 835شمارهٔ ۱۲۳۱: آتش مهر توأم در دل و جان افتاده 836شمارهٔ ۱۲۳۲: جان در غم فراقت دل بر بلا نهاده 837شمارهٔ ۱۲۳۳: ای ما جهان و جان را بر باد عشق د ...838شمارهٔ ۱۲۳۴: ماهتابی هست و ابرش دست پیرامن زد ...839شمارهٔ ۱۲۳۵: تا غمت همچو الف در دل ما جا کرده 840شمارهٔ ۱۲۳۶: ای سلاطین جهان پیش رخت بنده شده 841شمارهٔ ۱۲۳۷: به بوی زلف خودم دلبرا به باد مده 842شمارهٔ ۱۲۳۸: بنفشه چون سر زلف بتان سر افکنده 843شمارهٔ ۱۲۳۹: تو را لبیست نگارا چو غنچه پرخنده 844شمارهٔ ۱۲۴۰: این دل محنت و بلا دیده 845شمارهٔ ۱۲۴۱: ای خیال رخ تو در دیده 846شمارهٔ ۱۲۴۲: آه از این روزگار گردیده 847شمارهٔ ۱۲۴۳: دل من از غم تو گرد جهان گردیده 848شمارهٔ ۱۲۴۴: ای مثل چشم مستت چشم فلک ندیده 849شمارهٔ ۱۲۴۵: گفتم که میارید ز بازار بنفشه 850شمارهٔ ۱۲۴۶: عالم همه خوش بوی شد از بوی بنفشه 851شمارهٔ ۱۲۴۷: در سر مرا ز عشقش سودا بود همیشه 852شمارهٔ ۱۲۴۸: فریاد ز جور این زمانه 853شمارهٔ ۱۲۴۹: دو دیده بر سر راهت نهاده ام بازآ ...854شمارهٔ ۱۲۵۰: آن چه زلفست آن که باز از قهر تاب ...855شمارهٔ ۱۲۵۱: بازم از سودای زلفت مست و شیدا کر ...856شمارهٔ ۱۲۵۲: یکباره عهد یار فراموش کرده ای 857شمارهٔ ۱۲۵۳: تا کی دلا به دام غمش اوفتاده ای 858شمارهٔ ۱۲۵۴: جانا چه کرده ایم که از ما بریده ...859شمارهٔ ۱۲۵۵: عاشقانت را دگر در جست و جو آورده ...860شمارهٔ ۱۲۵۶: از جان وصل خویش فرستم نواله ای 861شمارهٔ ۱۲۵۷: ای در غم عشق تو من در هر دهن افس ...862شمارهٔ ۱۲۵۸: مرغ دلم به زلف تو تا ساخت خانه ا ...863شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا که بی تو ندارد دل من اسبابی 864شمارهٔ ۱۲۶۰: تو که خورشید جهانی به جهان می تا ...865شمارهٔ ۱۲۶۱: گرفت از رشک رویت ماه تابی 866شمارهٔ ۱۲۶۲: دلا این عشق بازی تا به کی بی 867شمارهٔ ۱۲۶۳: زان لعل لبم بده زکاتی 868شمارهٔ ۱۲۶۴: ای دل ز شراب عشق مستی 869شمارهٔ ۱۲۶۵: تا که مهر مهرم از درج وفا برداشت ...870شمارهٔ ۱۲۶۶: من ندارم بی رخت از زندگانی راحتی 871شمارهٔ ۱۲۶۷: چه کردم تا زمن دل برگرفتی 872شمارهٔ ۱۲۶۸: ای مسلمانان خدا را همّتی 873شمارهٔ ۱۲۶۹: دارم به لطف عام تو چشم عنایتی 874شمارهٔ ۱۲۷۰: گفتم ز جور دوست بگویم حکایتی 875شمارهٔ ۱۲۷۱: دردا که نیست روز غمت را نهایتی 876شمارهٔ ۱۲۷۲: به رخ چون ماه تابانی به قد چون س ...877شمارهٔ ۱۲۷۳: ز کوی دوست آمد شاد بادی 878شمارهٔ ۱۲۷۴: دلا در عشق بازی نیک مردی 879شمارهٔ ۱۲۷۵: گر مرا با درد عشقت چاره بودی خوش ...880شمارهٔ ۱۲۷۶: یک شب به لطف از درما درنیامدی 881شمارهٔ ۱۲۷۷: تا کی ای دیده دل اندر رخ جانان ب ...882شمارهٔ ۱۲۷۸: گهی بزم طرب را ساختندی 883شمارهٔ ۱۲۷۹: دلا خود را به مه رویی چه بندی 884شمارهٔ ۱۲۸۰: بگو چگونه دهم شرح آرزومندی 885شمارهٔ ۱۲۸۱: گلبن وصل ز باغ دل ما برکندی 886شمارهٔ ۱۲۸۲: چه جرم رفت که یکباره مهر ببریدی 887شمارهٔ ۱۲۸۳: گر شبی روی چو ماه تو دو چشمم دید ...888شمارهٔ ۱۲۸۴: به حکم آنکه مرا نیست در جهان یار ...889شمارهٔ ۱۲۸۵: مگر با ما سر یاری نداری 890شمارهٔ ۱۲۸۶: ای که ز دولت و اقبال تو برخوردار ...891شمارهٔ ۱۲۸۷: صبا اگر به سر کوی او گذر داری 892شمارهٔ ۱۲۸۸: دلم ز دست ببردی و جان به سر باری 893شمارهٔ ۱۲۸۹: بگو تا کی دلم را تنگ داری 894شمارهٔ ۱۲۹۰: چرا بی جرم با ما جنگ داری 895شمارهٔ ۱۲۹۱: نگارینا ز نامم ننگ داری 896شمارهٔ ۱۲۹۲: چه باشد ار ز من خسته دل تو یاد آ ...897شمارهٔ ۱۲۹۳: دلم ببردی و دانم که قصد جان داری 898شمارهٔ ۱۲۹۴: صبا بازآ که درمانم تو داری 899شمارهٔ ۱۲۹۵: چون چشم بد از روی خودم دور چه دا ...900شمارهٔ ۱۲۹۶: ای دل به سر کویش رو گر هوسی داری 901شمارهٔ ۱۲۹۷: ای دل به درد عشقش دانم دوا نداری 902شمارهٔ ۱۲۹۸: نگارا رسم دلداری نداری 903شمارهٔ ۱۲۹۹: گرم بودی به وصلت اختیاری 904شمارهٔ ۱۳۰۰: دلا تا کی چنین در زیر باری 905شمارهٔ ۱۳۰۱: چه خوش بادیست باد نوبهاری 906شمارهٔ ۱۳۰۲: که دارد در دو عالم چون تو یاری 907شمارهٔ ۱۳۰۳: که را باشد به عالم چون تو یاری 908شمارهٔ ۱۳۰۴: حاش لله که مرا جز تو بود دلداری 909شمارهٔ ۱۳۰۵: به دردی دل گرفتارست باری 910شمارهٔ ۱۳۰۶: نیست یاری به جهان مثل تو کس دلدا ...911شمارهٔ ۱۳۰۷: به امیدی که برآید مه رویت سحری 912شمارهٔ ۱۳۰۸: چه باشد ار به من خسته دل کنی نظر ...913شمارهٔ ۱۳۰۹: چه شود گر فکند بر من مسکین نظری 914شمارهٔ ۱۳۱۰: الهی تو بگشا به لطفت دری 915شمارهٔ ۱۳۱۱: که را طاقت بود بر درد دوری 916شمارهٔ ۱۳۱۲: فدای جان منست آن نگار چون حوری 917شمارهٔ ۱۳۱۳: دل برده ای از دست من ای کان لطف ...918شمارهٔ ۱۳۱۴: سهی سروا چرا با ما نسازی 919شمارهٔ ۱۳۱۵: بس دولت فیروزست در پای تو سربازی 920شمارهٔ ۱۳۱۶: تو تا کی با من مسکین نسازی 921شمارهٔ ۱۳۱۷: تا کی ز سر زلف تو ما را ننوازی 922شمارهٔ ۱۳۱۸: وقت آنست که بر ما نظری اندازی 923شمارهٔ ۱۳۱۹: دلا تو با من مسکین چرا نمی سازی 924شمارهٔ ۱۳۲۰: چرا تو درد دلم را دوا نمی سازی 925شمارهٔ ۱۳۲۱: چرا به کار من ناتوان نپردازی 926شمارهٔ ۱۳۲۲: بگفتم با صبا دزدیده رازی 927شمارهٔ ۱۳۲۳: معطّرست جهانی ز باد نوروزی 928شمارهٔ ۱۳۲۴: بو که آن ماه من اندر چمن آید روز ...929شمارهٔ ۱۳۲۵: هر آنکه داد مرا عمر او دهد روزی 930شمارهٔ ۱۳۲۶: بیا که غمزه سرمست تو به دلدوزی 931شمارهٔ ۱۳۲۷: اگر شود شب وصلت مرا شبی روزی 932شمارهٔ ۱۳۲۸: من تو را دارم و جز لطف توأم نیست ...933شمارهٔ ۱۳۲۹: تا نفس هست به یاد تو برآرم نفسی 934شمارهٔ ۱۳۳۰: بتا به عهد من ار بر سر جفا باشی 935شمارهٔ ۱۳۳۱: چرا جانا به دردم شاد باشی 936شمارهٔ ۱۳۳۲: دلا تو تا به غم عشق در جهان باشی 937شمارهٔ ۱۳۳۳: دلا تا کی چنین سرگشته باشی 938شمارهٔ ۱۳۳۴: دلا تا کی چنین دیوانه باشی 939شمارهٔ ۱۳۳۵: ز جانم تو را بنده در بندگی 940شمارهٔ ۱۳۳۶: ماییم و غم عشقت و خوابی و خیالی 941شمارهٔ ۱۳۳۷: دلا تا کی به درد عشق نالی 942شمارهٔ ۱۳۳۸: در دیده ام نیامد جز روی تو خیالی 943شمارهٔ ۱۳۳۹: مرا خود نباشد به عالم دلی 944شمارهٔ ۱۳۴۰: من ندیدم به جهان همچو دو زلفت شا ...945شمارهٔ ۱۳۴۱: دامن وصل ار به کف آید دمی 946شمارهٔ ۱۳۴۲: من شبی در خواب عکس روی او گردیدم ...947شمارهٔ ۱۳۴۳: چرخ کی گردد به کام ما دمی 948شمارهٔ ۱۳۴۴: بتا تا کی کنی این سرگرانی 949شمارهٔ ۱۳۴۵: الا ای سرو ناز بوستانی 950شمارهٔ ۱۳۴۶: تو مرا دردی و تو درمانی 951شمارهٔ ۱۳۴۷: دل من درد غمت دارد و تو درمانی 952شمارهٔ ۱۳۴۸: چو حال زار من خسته دل تو می دانی 953شمارهٔ ۱۳۴۹: دلم را درد و درمانی مرا تو مونس ...954شمارهٔ ۱۳۵۰: تو عهدی کرده ای جانا که از من سر ...955شمارهٔ ۱۳۵۱: دل من به دست آر اگر می توانی 956شمارهٔ ۱۳۵۲: دل بدادم به تو ای دوست من از ناد ...957شمارهٔ ۱۳۵۳: فراموشت چرا شد مهربانی 958شمارهٔ ۱۳۵۴: نگارا چون قلم ما را به سر تا کی ...959شمارهٔ ۱۳۵۵: تا چند مرا جانا از غمزه برنجانی 960شمارهٔ ۱۳۵۶: تو راست بر مه تابنده از شکر دهنی 961شمارهٔ ۱۳۵۷: همچون قلم نگارا چندم به سر دوانی 962شمارهٔ ۱۳۵۸: جهان بگرفت باز از سر جوانی 963شمارهٔ ۱۳۵۹: مرا که در دو جهان راحت دل و جانی 964شمارهٔ ۱۳۶۰: دلی که نیست به درد فراقت ارزانی 965شمارهٔ ۱۳۶۱: دلی ز دست بدادم ز روی نادانی 966شمارهٔ ۱۳۶۲: ای جان و زندگانی عمری و شادمانی 967شمارهٔ ۱۳۶۳: صبا تو حال دل تنگ ما نکو دانی 968شمارهٔ ۱۳۶۴: تو جام جهان نمای جانی 969شمارهٔ ۱۳۶۵: بده ساقی تو جام ارغوانی 970شمارهٔ ۱۳۶۶: صبا حال دلم را نیک دانی 971شمارهٔ ۱۳۶۷: جانا چه باشد ار دل ما را دوا کنی 972شمارهٔ ۱۳۶۸: جانا چه باشد ار نظری سوی ما کنی 973شمارهٔ ۱۳۶۹: چو شود گر ز من ای جان دمکی یاد ک ...974شمارهٔ ۱۳۷۰: ای ماه اگر به گوشه گلشن نظر کنی 975شمارهٔ ۱۳۷۱: تا به کی جانا دلم پر خون کنی 976شمارهٔ ۱۳۷۲: دلبرا با من جفا تا کی کنی 977شمارهٔ ۱۳۷۳: تا کی از سرکشی وفا نکنی 978شمارهٔ ۱۳۷۴: تو خود به حال پریشان ما نظر نکنی 979شمارهٔ ۱۳۷۵: نه درد دلم را دوا می کنی 980شمارهٔ ۱۳۷۶: دلبرا با ما تو لطف بی نهایت می ک ...981شمارهٔ ۱۳۷۷: من دردمند چاره ی دردم چه می کنی 982شمارهٔ ۱۳۷۸: تا کی ای دلبر تو با ما بی وفایی ...983شمارهٔ ۱۳۷۹: جانا چه شد که بنده نوازی نمی کنی 984شمارهٔ ۱۳۸۰: بشست از دیده شرم و از حیا روی 985شمارهٔ ۱۳۸۱: گر به چوگانم ز خود رانی چو گوی 986شمارهٔ ۱۳۸۲: ای صبا آخر چرا افتان و خیزان می ...987شمارهٔ ۱۳۸۳: ای صبا حال دل من پیش دلبر بازگوی 988شمارهٔ ۱۳۸۴: در ره عشق تو جانی می دهم در جست ...989شمارهٔ ۱۳۸۵: گر صد هزار ازین غم و دردم رسد به ...990شمارهٔ ۱۳۸۶: خوشش رنگ و خوشش روی و خوشش بوی 991شمارهٔ ۱۳۸۷: ای جان و جهان توام پناهی 992شمارهٔ ۱۳۸۸: چه ساعتی بود آیا که آن چنان ماهی 993شمارهٔ ۱۳۸۹: ماهیست نشسته به سر مسند شاهی 994شمارهٔ ۱۳۹۰: الهی یا الهی یا الهی 995شمارهٔ ۱۳۹۱: ز روی لطف کن در من نگاهی 996شمارهٔ ۱۳۹۲: هیچ در خاطرت آمد که دلم باز دهی 997شمارهٔ ۱۳۹۳: ای دلستان چرا دل ما را نمی دهی 998شمارهٔ ۱۳۹۴: ای آفتاب کشور و ای ماه خرگهی 999شمارهٔ ۱۳۹۵: شده ام خاک سر کوی تو ای سرو سهی 1000شمارهٔ ۱۳۹۶: بی وصل تو ندارد جان با تن آشنایی 1001شمارهٔ ۱۳۹۷: نمی یابم به درد دل دوایی 1002شمارهٔ ۱۳۹۸: گذشت حسن نگارم ز حد زیبایی 1003شمارهٔ ۱۳۹۹: بیا جانا که دردم را دوایی 1004شمارهٔ ۱۴۰۰: تا کی بود دو چشمت در عین دلربایی 1005شمارهٔ ۱۴۰۱: بتا بدمهر و سنگین دل چرایی 1006شمارهٔ ۱۴۰۲: دلم شکسته چو زلف بتان یغمایی 1007شمارهٔ ۱۴۰۳: بیا که با تو نداریم دست بالایی 1008شمارهٔ ۱۴۰۴: چنین بیگانه وش آخر چرایی 1009شمارهٔ ۱۴۰۵: بربود از من دل دل ربائی 1010شمارهٔ ۱۴۰۶: مائیم و سر کوی تو جانا و گدایی 1011شمارهٔ ۱۴۰۷: آمد به مشامم ز سر زلف تو بویی 1012شمارهٔ ۱۴۰۸: ای مرا پیوند جان جانم تویی 1013شمارهٔ ۱۴۰۹: ای روان گشته ز چشمم ز فراقت جویی 1014شمارهٔ ۱۴۱۰: در مشک نباشد چو سر زلف تو بویی 1015شمارهٔ ۱۴۱۱: جفا تا کی کنی بر ما نگویی 1016شمارهٔ ۱۴۱۲: چرا به ترک جفا دلبرا نمی گویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ