کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل رفت و باز با سر زلفش قرار داد
    جان ستم کشم به سر زلف یار داد
    دستم نگار کرد به خون دو دیده باز
    تا اختیار خویش به دست نگار داد
    بیخ محبّتش که نشاندم به باغ جان
    پروردمش به خون دل آنگه چه بار داد
    در فصل نوبهار چمن گل برآورد
    ما را به جای گل فلک سفله خار داد
    چرخ و فلک نگشت به کام دلم دمی
    گویی کسی به خون منش زینهار داد
    دادم نداد و دست به بیداد برگشاد
    تا کی زنم ز دست غم دوستدار داد
    آن دلپذیر از سر مهر و وفای ما
    رفت و مرا به دست غم روزگار داد
    بردی دلم به چشم و شکستیش همچو زلف
    با من وفا و عهد تو زین سان قرار داد
    رفتم به پای سرو که تا سر نهم به پاش
    از من ستد روان و به دست چنار داد
    از بامداد باد صبا رنگ و بوی گل
    بستد به دست لطف و بدان گلعذار داد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha