کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم برفت و سر دست آن نگار گرفت
    قرار در سر آن زلف بی قرار گرفت
    به چین زلف تو پیچید و در خطا افتاد
    وطن کنون دل مسکین در آن دیار گرفت
    ز حال زار من خسته اش نیاید یاد
    کدام دل که هم آن لحظه خوی یار گرفت
    چو زلف خویش پریشان کند مرا احوال
    مگر طریق جفا هم ز روزگار گرفت
    بیا که دیده ز هجران تو چنان گرید
    کز آب دیده ی ما جمله ره گذار گرفت
    به باغ عمر ببارید دیده چندان اشک
    روان کز آب دو چشمم درخت بار گرفت
    رمیده بود دل از من چو آهوی وحشی
    به هر دو ساعد سیمین دلم نگار گرفت
    به خال عارض او مرغ دل فرود آمد
    به دام زلف پریشان خود شکار گرفت
    گرفته بود دو زلفت که یار شیدائیست
    بگو به دست هوس دلبرا که یار گرفت
    به شوق آن رخ چون گل دل رمیده ی ما
    به بوستان جهان ناله ی هزار گرفت
    نسیم زلف پریشان تو صبا آورد
    ز نکهت سر زلفت جهان قرار گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha