جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۲۹۳: شوقم به وصل دوست نهایت پذیر نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شوقم به وصل دوست نهایت پذیر نیست ای دوست از وصال تو ما را گزیر نیست خوبان روزگار بدیدم به چشم خویش آن بی نظیر در دو جهانش نظیر نیست گفتی که در ضمیر نمی آوری مرا ما را بجز خیال رخت در ضمیر نیست هر چند آفتاب جهانتاب روشنست لیکن چو ماه طلعت تو مستنیر نیست از ترکتاز حسن تو جانا دلی که دید کاو در کمند زلف سیاهت اسیر نیست شاهان به حال فقیران نظر کنند تو شاه روزگاری و چون من فقیر نیست از پا درآمدم ز سر لطف دست گیر چون جز امید وصل توأم دستگیر نیست چشمی که در جمال تو حیران نمی شود حقّا که پیش اهل بصارت بصیر نیست بر خاک آستان تو سر می نهد جهان زآنش نظر به جانب تاج و سریر نیست جهان ملک خاتون