کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کارم بشد از دست ندانم که چه حالست
    باری دلم از هجر تو در عین ملالست
    گفتم که شبی زلف تو گیرم خردم گفت
    باز این چه پریشانی و سودای محالست
    تا دامن وصل از من دلخسته کشیدی
    در پیرهن هجر تنم نقش خیالست
    عمریست که غمناکم و دلشاد نگشتم
    از اختر شوریده که در عین وبالست
    گر یوسف یعقوب جمال تو ببیند
    انگشت تحیر بگزد کاین چه جمالست
    گیرم که وصال تو بدین بنده حرامست
    خون دل من ریخته ای، از چه حلالست
    بر حسن مکن تکیه که چون باز کنی چشم
    زیبایی دنیا همه در عین زوالست
    رنجور فراقم به عیادت قدمی نه
    کاین سوخته دل زنده به امّید وصالست
    هرگز ز دلم عشق تو نقصان نپذیرد
    کاین حسن جهانگیر تو در عین کمالست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha