کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چه شبست یارب امشب که خروس صبح لالست
    که مرا ز درد هجرانش ز جان خود ملالست
    دل از انتظار صبحم بگرفت در شب تار
    مگر اختر سعادت ز فراق در وبالست
    شب تار روشنم شد ز صباح روی جانان
    دل خسته خرّمی کن که ز پرتو جمالست
    رخ او مه دو هفته قد او چو سرو رسته
    به کنار آب حیوان و دو ابرویش هلالست
    سر زلف او گرفتم شب دوش و خوش بخفتم
    دل من به خواب می گفت که این هم از خیالست
    دل خسته فکر باطل برو و ز سر بدر کن
    شب وصل یار خواهی؟ چه تصوّر محالست
    همه چیز را کمالی ز زوال نیست ممکن
    غم عشق روی جانان و کمال بی زوالست
    چه کنم چو مرغ جانم ز غم فراق باری
    به هوای وصل جانان ز جفا شکسته بالست
    به دل جهان نه اکنون غم روی تست محکم
    به دو چشم دوست عمری که اسیر زلف و خالست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha