کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اوصاف جمال تو مرا ورد زبانست
    یاد لب جان پرور تو مونس جانست
    خون جگر سوخته ام در غم هجران
    بی روی تو از دیده ی غمدیده روانست
    تسکین دل خسته ما آن رخ زیباست
    یاقوت لب لعل توام قوت روانست
    یک دم ز خیالم نرود قامت زیباش
    در دیده ی ما جای چنان سرو روانست
    گفتیم گذشت او مگر از جور و ستم لیک
    چون نیک بدیدیم همانست همانست
    ای دل خبرت نیست که آن دلبر فتان
    دل با دگری دارد و با ما به زبانست
    از هجر خیالی شده ام کان رخ مهوش
    عمریست که از دیده ی غمدیده نهانست
    بازآی مکن بیش تعلّل که ز حد رفت
    باری که ز هجران تو بر جان جهانست
    بار غم هجر تو به دل بود همه بار
    بارش نتوان گفت که انبار گرانست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha