کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دیده ام در رخ جان پرور تو حیرانست
    زآنکه حسن رخت امروز دو صد چندانست
    خسته ی روز فراقت شده ام مسکین من
    که بیا لعل شکرخای تواش درمانست
    صبح وصل تو ندیدیم و بشد عمر در آن
    مگر ای دوست شب هجر تو بی پایانست
    دیده ی بخت من غمزده ی شوریده
    سالها تا ز غم عشق رخت گریانست
    مهر رخسار چو خورشید تو اندر دل ما
    به سرو جان تو سوگند که صد چندانست
    مدّتی تا به هوای قد آن سرو بلند
    مرغ جانم به سر کوی تو در طیرانست
    دادم امروز بده از شب وصلت زیراک
    خانه ی عمر من از جور جهان ویرانست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha