جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۲۰۸: دیده ام در رخ جان پرور تو حیرانست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیده ام در رخ جان پرور تو حیرانست زآنکه حسن رخت امروز دو صد چندانست خسته ی روز فراقت شده ام مسکین من که بیا لعل شکرخای تواش درمانست صبح وصل تو ندیدیم و بشد عمر در آن مگر ای دوست شب هجر تو بی پایانست دیده ی بخت من غمزده ی شوریده سالها تا ز غم عشق رخت گریانست مهر رخسار چو خورشید تو اندر دل ما به سرو جان تو سوگند که صد چندانست مدّتی تا به هوای قد آن سرو بلند مرغ جانم به سر کوی تو در طیرانست دادم امروز بده از شب وصلت زیراک خانه ی عمر من از جور جهان ویرانست جهان ملک خاتون