جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۵: چه شبست یارب امشب که خروس صبح لالست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه شبست یارب امشب که خروس صبح لالست که مرا ز درد هجرانش ز جان خود ملالست دل از انتظار صبحم بگرفت در شب تار مگر اختر سعادت ز فراق در وبالست شب تار روشنم شد ز صباح روی جانان دل خسته خرّمی کن که ز پرتو جمالست رخ او مه دو هفته قد او چو سرو رسته به کنار آب حیوان و دو ابرویش هلالست سر زلف او گرفتم شب دوش و خوش بخفتم دل من به خواب می گفت که این هم از خیالست دل خسته فکر باطل برو و ز سر بدر کن شب وصل یار خواهی؟ چه تصوّر محالست همه چیز را کمالی ز زوال نیست ممکن غم عشق روی جانان و کمال بی زوالست چه کنم چو مرغ جانم ز غم فراق باری به هوای وصل جانان ز جفا شکسته بالست به دل جهان نه اکنون غم روی تست محکم به دو چشم دوست عمری که اسیر زلف و خالست جهان ملک خاتون