کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شوقم به روی دلبر خود بی نهایتست
    زان رو که حسن روی بت من به غایتست
    با من خطاب کرد که عاشق ترا که گفت
    دانم خطاب وی که ز روی عنایتست
    گویند شمع نیست به مجلس چه می کنی
    مهر رخ چو ماه نگارم کفایتست
    گر همچو سروناز خرامی میان باغ
    سرهای ما فدا شده در خاک پایتست
    دارم شکایتی ز تو نامهربان و لیک
    کشتی مرا ز جور چه جای شکایتست
    چشمش به غمزه گفت که خونش به غم بریخت
    ای دل تو هوش دار سخن در کنایتست
    بردی دل از بر من و کشتی مرا به هجر
    دل را چه وقع جان جهان از برایتست
    تا یک نظر ز مهر به جانم فکنده ای
    اکنون جهان ز مهر تو روشن ز رایتست
    ای پادشه نظر ز جهان برنگیر از آنک
    سلطان اگر به کوی تو آید گدایتست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha