کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن نقش بین که فتنه کند نقش‌بند را

    و آن لعل لب که نرخ شکستت قند را

    پندم مده که تا بشنیدم حدیث دوست

    در گوش من مجال نماندست پند را

    چون از کمند عشق امید خلاص نیست

    رغبت بود بکشته شدن پای بند را

    آنرا که زور پنجهٔ زور آوری نماند

    شرطست کاحتمال کند زورمند را

    گر پند میدهندم و گر بند مینهند

    ما دست داده‌ایم بهر حال بند را

    نگریزد از کمند تو وحشی که گاه صید

    راحت رسد ز بند تو سر در کمند را

    برکشته زندگی دگر از سر شود پدید

    گر بر قتیل عشق برانی سمند را

    هر چند کز تو ضربت خنجر گزند نیست

    عاشق باختیار پذیرد گزند را

    خواجو چو نیست زانکه ستم می کند شکیب

    هم چاره احتمال بود مستمند را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha