کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت

    یا شنیدی ز کسی کان بت عیار برفت

    غم کارم بخور امروز که شد کار از دست

    دلم این لحظه نگهدار که دلدار برفت

    که کند چاره‌ام این لحظه که بیچاره شدم

    که دهد یاریم امروز که آن یار برفت

    جهد کردم که ز دل بو که برآید کاری

    چکنم کاین دل محنت زده از کار برفت

    این زمان بلبل دلسوخته گو دم در کش

    زانکه آن طوطی خوش نغمه ز گلزار برفت

    درد بیمار عجب گر بدوائی برسد

    خاصه اکنون که طبیب از سر بیمار برفت

    همچو آن فتنه که دیوانه‌ام از رفتارش

    آدمی زاده ندیدم که پری وار برفت

    بت ساغر کش من تا بشد از مجلس انس

    آبروی قدح و رونق خمار برفت

    آن چه می‌بود که تا ساقی از آن می‌پیمود

    کس ندیدیم که از میکده هشیار برفت

    بوی انفاس تو خواجو همه عالم بگرفت

    این چه عطرست که آب رخ عطار برفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha