کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای از حیای لعل لبت آب گشته می

    خورشید پیش آتش روی تو کرده خوی

    در مصر تا حکایت لعل تو گفته‌اند

    در آتشست شکر مصری بسان نی

    شور تو در سر من شوریده تا بچند

    داغ تو بر دل من دلخسته تا بکی

    در آرزوی لعل تو بینم که هر نفس

    جانم چو جام می به لب آید هزار پی

    صبحست و ما چو نرگس مست تو در خمار

    قم واسقنا المدامة بالصبح یا صبی

    دلرا که همچو تیر برون شد ز شست ما

    سوی کمان ابرویت آورده‌ایم پی

    از ما گمان مبر که توانی شدن جدا

    زانرو که آفتاب نگردد جدا ز فی

    مجنون گرش بخیمه لیلی دهند راه

    تا باشدش حیات نیاید برون ز حی

    گل را چه غم ز زاری بلبل که در چمن

    او را هزار عاشق زارست همچو وی

    خواجو بوقت صبح قدح کش که آفتاب

    مانند ذره رقص کند از نشاط می

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha