کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ایکه گوئی کز چه رو سر گشته می‌کردی چو گوی

    گوی را منکر نشاید گشت با چوگان بگوی

    قامتم شد چون کمند زلف مهرویان دو تا

    بسکه می‌جویم دل سرگشته را در خاک کوی

    صوفیان را بی می صافی نمی‌باشد صفا

    جامهٔ صوفی بجام بادهٔ صافی بشوی

    چند گوئی در صف رندان کجا جویم ترا

    تشنگانرا هر کجا آبی روان یابی بجوی

    ساقیان خفتند و رندان همچنان در های های

    مطربان رفتند و مستان همچنین در های و هوی

    یکنفس خواهم که با گل خوش برآیم در چمن

    لیک نتوانم ز دست بلبل بسیار گوی

    خویشتن را از میانت باز نتوانم شناخت

    زانکه فرقی نیست از موی میانت تا بموی

    دل بدستت داده‌ام لیکن کدامم دستگاه

    خاک کویت گشته‌ام اما کدامم آبروی

    گر وطن بر چشمهٔ آب روانت آرزوست

    خوش برآ بر گوشهٔ چشمم چو گل بر طرف جوی

    گر تو برقع می‌گشائی ماه گو دیگر متاب

    ور تو قامت می‌نمائی سرو گو هرگز مروی

    لاله را گر دل بجام ارغوانی می‌کشد

    بلبلان را بین چو خواجو مست و لایعقل ببوی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha