خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۸۸۵: ای از حیای لعل لبت آب گشته می
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای از حیای لعل لبت آب گشته می خورشید پیش آتش روی تو کرده خوی در مصر تا حکایت لعل تو گفته اند در آتشست شکر مصری بسان نی شور تو در سر من شوریده تا بچند داغ تو بر دل من دلخسته تا بکی در آرزوی لعل تو بینم که هر نفس جانم چو جام می به لب آید هزار پی صبحست و ما چو نرگس مست تو در خمار قم واسقنا المدامة بالصبح یا صبی دلرا که همچو تیر برون شد ز شست ما سوی کمان ابرویت آورده ایم پی از ما گمان مبر که توانی شدن جدا زانرو که آفتاب نگردد جدا ز فی مجنون گرش بخیمه لیلی دهند راه تا باشدش حیات نیاید برون ز حی گل را چه غم ز زاری بلبل که در چمن او را هزار عاشق زارست همچو وی خواجو بوقت صبح قدح کش که آفتاب مانند ذره رقص کند از نشاط می خواجوی کرمانی