کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کامت اینست که هر لحظه ز پیشم رانی

    وردت اینست که بیگانهٔ خویشم خوانی

    پادشاهان بگناهی که کسی نقل کند

    برنگیرند دل از معتقدان جانی

    گر نخواهی که چراغ دل تنگم میرد

    آستین بر من دلسوخته چند افشانی

    دل ما بردی و گوئی که خبر نیست مرا

    پرده اکنون که دریدی ز چه می‌پوشانی

    ابرویت بین که کشیدست کمان بر خورشید

    هیچ حاجب نشنیدیم بدین پیشانی

    چند خیزی که قیامت ز قیامت برخاست

    چه بود گر بنشینی و بلا بنشانی

    هیچ پنهان نتوان دید بدان پیدائی

    هیچ پیدا نتوان یافت بدان پنهانی

    یک سر موی تو گر زانکه بصد جان عزیز

    همچو یوسف بفروشند هنوز ارزانی

    عار دارند اسیران تو از آزادی

    ننگ دارند گدایان تو از سلطانی

    هیچ دانی که چرا پسته چنان می‌خندد

    زانکه گفتم که بدان پسته دهن می‌مانی

    ای طبیب از سر خواجو ببر این لحظه صداع

    که نه دردیست محبت که تو درمان دانی

    چند گوئی که دوای دل ریشت صبرست

    ترک درمان دلم کن که در آن درمانی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha