به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
هر کو نظر کند بتو صاحبنظر شود
وانکش خبر شود ز غمت بیخبر شود
چون آبگینه این دل مجروح نازکم
هر چند بیشتر شکند تیزتر شود
بگشا کمر که جامهٔ جانرا قبا کنم
گر زانکه دست من بمیانت کمر شود
منعم مکن ز گریه که در آتش فراق
از سیم اشک کار رخم همچو زر شود
از دست دیده نامه نیارم نوشت از آنک
هر لحظه خون روان کند و نامه تر شود
کی برکنم دل از رخ جانان که مهر او
با شیر در دل آمد و با جان بدر شود
بی سر به سر شود من دلخسته را ولیک
بی او گمان مبر که زمانی بسرشود
ای دل صبور باش و مخور غم که عاقبت
این شام صبح گردد و این شب سحر شود
خواجو ز عشق روی مگردان که در هوا
سایر ببال همت و طائر بپر شود
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.