خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۴۳۵: هر کو نظر کند بتو صاحبنظر شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر کو نظر کند بتو صاحب نظر شود وانکش خبر شود ز غمت بیخبر شود چون آبگینه این دل مجروح نازکم هر چند بیشتر شکند تیزتر شود بگشا کمر که جامهٔ جانرا قبا کنم گر زانکه دست من بمیانت کمر شود منعم مکن ز گریه که در آتش فراق از سیم اشک کار رخم همچو زر شود از دست دیده نامه نیارم نوشت از آنک هر لحظه خون روان کند و نامه تر شود کی برکنم دل از رخ جانان که مهر او با شیر در دل آمد و با جان بدر شود بی سر به سر شود من دلخسته را ولیک بی او گمان مبر که زمانی بسرشود ای دل صبور باش و مخور غم که عاقبت این شام صبح گردد و این شب سحر شود خواجو ز عشق روی مگردان که در هوا سایر ببال همت و طائر بپر شود خواجوی کرمانی